دیوان اشعار شعرای شیعی نشان می‌دهد که یکی از مطالبی که در بین شعر عاشورایی نمود خوبی داشته است، رسیدن محرم و دمیدن هلال ماه عزا بوده است. ادبیات ولایی، سروده‌های قرص و محکمی هم در این میان به خود دیده است.

به نمونه‌هایی از این دست بنگرید:

محتشم کاشانی با مطلع بسیار مشهور:

باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟

 

سروش اصفهانی با مطلع:

ای دیده! خون ببار که ماه محرم است

نزد خدای، دیده گریان مکرم است

 

میرزا یحیی مدرس اصفهانی با مطلع:

هلال ماه عزا از افق دمیده، خمیده

کدام بار غمش بوده تا خمیده دمیده؟

 

صباحی بیدگلی با مطلع:

افتاد شام‌گه به کنار افق، نگون

خور، چون سر بریده از این طشتِ واژگون

 

محمد‌جواد غفور‌زاده «شفق» غزل دل‌نشینی و «عبدالعلی نگارنده»، چهارپاره زیبایی دارد که در این مقال و مجال، متن آن دو را ملاحظه خواهید کرد.

یکی از تفاوت‌های این دو شعر، غیر از قالب شعری، این است که «شفق» در غزلش وارد مصائب برخی اصحاب و بنی‌هاشم می‌شود و هر مصیبت را در یک بیت می‌گنجاند ولی «نگارنده» مصیبت دروازه کوفه را متذکر می‌شود:

 

شفق، محمد‌جواد غفور‌زاده[1]

دلا! بسوز که هنگام اشک و آه شده است

دو ماه، جامه احرام ما، سیاه شده است

 

حکایت دل ما و غم غریبِ حسین

حدیث جاذبه کهربا و کاه شده است

 

نگاه مضطرب دختری، به روی پدر

طلوع عاطفه از اول پگاه شده است

 

برای آن‌که بگیرند، کودکان آرام

حسین، سایه پُر مهر خیمه‌گاه شده است

 

«حبیب» می‌رسد از راه، تشنه‌لب، هر چند

حجابِ آینه، گرد و غبار راه شده است

 

قیامت از عطشِ دیدنِ حسین به پاست

به هر که می‌نگری، تشنه نگاه شده است

 

فکنده چکمه به گردن، کسی به هیئت «حر»

شکسته می‌رود، انگار عذر‌خواه شده است

 

عجب ز کودک و گهواره نیست، در این دشت

ستاره، هم‌سفر آفتاب و ماه شده است

 

از آن‌‌که ساغر «اَحلی مِنَ العسل» دارد

بپرس از چه زمان، عاشقی گناه شده است

 

جمال ساقی لب‌تشنگان، در این عرفات

هزار مرتبه با ماه، اشتباه شده است

 

گرفته راه نَفَس را به دشمن از چپ و راست

دلاوری که علم‌دار این سپاه شده است

 

میان معرکه پیچیده، بوی پیرهنش

مگر که یوسف زهرا، اسیر چاه شده است؟

 

زمین به لرزه درآمد، زمان گریست، مگر

حسین وارد گودال قتلگاه شده است؟

 

صدای بال زدن‌های خسته می‌آید

کبوتر حرم، ای وای! بی‌پناه شده است

 

چه جای حیرت از این رنگِ ارغوانِ غروب؟

«شفق»، به خون گلوی علی، گواه شده است

 

عبدالعلی نگارنده[2]

دوش دیدم هلال ماه محرم

شد نمایان میان ابر سیاهی

گفتم این پرچم غم است و مصیبت

وآن سیاهی ز جور چرخ، سپاهی

 

ما پی رؤیت هلال و ز گردون

ژاله می‌شد فرو بسان ستاره

کربلا شد عیان برابر انظار

دیده‌ها اشک‌بار و گرم نظاره

 

خاطراتی ز پیش چشم دل من

می‌گذشتند یک به یک که به ناگاه

یادم آمد که بوده است چه ماهی

در بنی‌هاشم و چه دیده در این ماه

 

یادم آمد ز شهر کوفه که زینب

چون نظر می‌کند به جانب بالا[3]

بدر کامل عیان ببیند و گوید:

«یا هِلالاً لَمَا اسْتَتَمَّ کَمالا»

 

ماه، چون ماه گریه باشد و زاری

ای سرایندگان! به گرد هم آیید

چون «نگارنده» نغمه‌های جهان‌سوز

در میان جهانیان بسرایید

 

برای مشاهده مجموعه اشعار محمدجواد غفورزاده (شفق) در سایت کرب‌وبلا اینجا و مجموعه اشعار عبدالعلی نگارنده اینجا را کلیک کنید. همچنین می‌توانید برای مشاهده بیش از 6500 شعر عاشورایی از بیش از 1100 شاعر به بخش اشعار سایت کرب‌وبلا مراجعه کنید.


[1] سلام بر حسین، ص 80 ـ 79.

[2] جهان‌سوز، ج 2، ص 2 ـ 3.

[3]. برای ادا کردن بهتر وزن، مجبور به تغییری در این بیت حساس از چهارپاره بالا شدم؛ اصل نسخه چنین است:

یادم آمد ز شهر کوفه چو زینب

نگران می‌شود به جانب بالا.