نخستین تلاشها
قریب دو و نیم قرن دستههای عزادارى محرم و مجالس روضهخوانی در کنار هم بودند تا اینکه در این زمان (عصر زندیه) هریک پیچیدهتر و در عین حال پیراستهتر بهعنوان منبع الهام تعزیهسرایان قرار گرفتند و به این ترتیب شکل نمایشى جدیدى به نام تعزیه به وجود آمد. از همان آغاز پیدایش مخالفخوانها بهگونهای نمایشى نقشهای خود را با صداى بلند اجرا میکردند؛ در حالى که موافقخوانها اشعار خویش را موزون و به آرامى و سوزناک سر میدادند. در نخستین دهههای پیدایش نسخههای تعزیه، مضمون اصلى آنها ماجراى کربلا بود و با تکیه بر تنى چند از قهرمانان نینوا مجالس مزبور را تنظیم میکردند که رفتهرفته شهداى پیش از واقعه کربلا و پس از آن ماجرا به مجالس تعزیهها اضافه شدند.
پیتر جى چلکووسى در مقالهای که به سال 1355ه.ش تحت عنوان: «تعزیه نمایش بومى پیشرو ایران» نوشت:
[نسخ] تعزیه در آغاز عبارت بود از چند واقعه (اپیزود) پیوسته سست و نارسا همراه با تکخوانیهای رثایى طولانى و متعاقباً چند گفتگو یا حادثه به ندرت عملى بهطور مستقیم با این نقشهای قرائتى یا سرایشى کاملاً ابتدایى مرتبط بود… بازیگران سطور مربوط به خودشان را از روى نسخهای که پهنایش در حدود 5 و درازایش نزدیک به بیست سانتیمتر و در دستشان بود میخواندند، … نسخه یا نوشته مزبور بهمنزله قائل شدن مرزى بود براى هرگونه تصورى که بازیگر واقعاً تبدیل به فردى که مطرح میسازد نشود. اهمیت نمایش به مراتب بیش از متن (نسخهها) بود. با این حال این شکل از هنر ظرف یک سده مجموعهای از چند صد مجلس افسانهای را پدید آورد.[1]
تعزیهنویسان تنها به نوشتن اشعار تعزیهها و سرودههایی که باید هر نفر بخواند اکتفا کردهاند و توضیحى در خصوص فعالیتهای جنبى نقشها ندادهاند و نوبت هرکس را در همان موقع اجرا براى استفاده تعزیهخوانان روى ورقهای یادداشت کردهاند و بر این اساس نام مؤلفین و پدیدآورندگان آنها بر ما مجهول مانده است. عموماً سرایندگان تعزیهنامهها گمناماند و دسترسى به نام، زندگى و محیطشان، اگر محال نباشد چندان کار آسانى نیست. بهویژه آنکه اغلب آنان نظر به اجر اخروى و پاداش سراى جاوید داشته و نمیخواستهاند این ثواب مخدوش به شهرتهای دنیایى شود و از این رو نیازى به معرفى خود نمیدیدهاند. همچنین چون فقیهان و علماى دینى روى خوشى نسبت به تعزیهپردازان نشان نمیدادند و عملشان را مکروه و گاهى مردود میدانستند و در مواقعى تعزیه سرایان در مظان نحوهای از تکفیر بودند، ترجیح میدادند نامشان فاش نشود و نیز باید افزود که خیلى از اشعار تعزیه حاصل بدیههگویی است که ضبط و ثبت گویندگان آنها با دشوارى توأم بوده است؛ یعنى: «تعزیه ثمره قریحه جمعى است، تنظیم کننده، پردازنده و اجراکنندهاش چندین نفرند.»[2]
با این حال میتوان بر اثر کاوش در نسخهها و برخى کتب تذکره ردپایى از سرایندگان تعزیه به دست آورد. بهعنوان نمونه میرزا لطفعلى محرّمخورى که تا سال 1200ه.ق حیات داشته و بیشتر عمرش را در دوره زندیه سپرى کرده چند مجلس تعزیه سروده و مجلس حضرت عباس (ع) و برخى از اشعار تعزیه حضرت علیاکبر (ع) اثر اوست.[3] کمال نامى از اهالى فارس نیز از نخستین کسانى است که تعزیه (قربانى کردن اسماعیل) را سروده است.[4]
با وجود این همه شواهد و قرائن دال بر پیدایش تعزیه در عصر زندیه یکى از معاصرین مینویسد:
آنچه معروف است که تعزیه خوانى در ایران از زمان کریمخان زند معمول شد و علت آن تذکرى بود که پارهای از سفیران کشورهاى اروپایى درباره اجراى نمایشهای مذهبى در اروپا به او دادند، صحیح به نظر نمیرسد؛ زیرا بهطور مسلم از قدیم در ایران نمایش معمول بوده [است][5]
وی براى اثبات ادعاى خود، دلایل متقن و مدارک خردپسندى ارائه نداده است.
دکتر مرتضى هنرى که اعتقاد دارد تعزیه در دوره صفویه ایجاد شده نوشته است: «بنابر آگاهان محلى، خُورىها (اهل خور) 54 مجلس تعزیه را که از زمان صفویه به یادگار مانده بوده است، به دست آوردند و شش مجلس دیگر بر آن افزودند و از اول محرم تا آخر صفر هر روز یکى از آنها را برپا میداشتند.» وى میافزاید: «شاعران محلى و از جمله یغما و فرزندانش در تکمیل این مجموعه نقش به سزایى داشتند، اما چون بین پسران یغما اختلاف افتاد، در یکى از شبهای دهه محرم یکى از آن دو برادر تمامى نسخههای تعزیه را سوزانید و بدین ترتیب آن گنجینه که سروده شاعران بود، از میان رفت و تنها پنج تعزیه بر جاى ماند».[6] این ادعا هم برحسب نکاتى که قبلاً اشاره نمودیم مورد تأمل است و در هیچ تذکرهای نامى از شاعرى تعزیه گو در عصر صفویه نیست.
سرایندگان سوگنامهها
چنین میتوان استنباط کرد که تعزیه ساختار امروزی خود را در اواخر دوره زندیه کسب کرده است، اما عهد قاجار دوران شکوفایى، گسترش و رشد زائدالوصف تعزیه است و به دلیل حمایت سلاطین این دوره از تعزیه، این نمایش رونق دیگرى یافت و بر نسخههای تعزیه افزوده شد و در برخى مجالس آن اصلاحات اساسى پدید آمد که البته این تحولات برحسب مذاق اشراف و خوانین و حکام صورت گرفت و براى جلب توجه پادشاهان مجالس تعزیهای که حالت کمدى داشت، سروده شد و در جریان تکامل تعزیه، از شبیهخوانی محض به نمایش مفصل و پیچیده پیرایههای قابل ملاحظهاى به خود گرفت و چون اشرافیت بر آن تأثیر گذاشت، فرهنگ مختص این طبقه بر فضاى مجالس تعزیه حاکم گردید و پارهای امور که ارتباطى به عزادارى نداشت، به نسخههای تعزیه اضافه شد و براى آنکه جنبه سوگوارى از بین نرود، حالتهای حزنآور را رعایت میکردند و در آنها صفت شعر و بدیع به کار میبستند.[7]
چنین میتوان استنباط کرد که تعزیه ساختار امروزی خود را در اواخر دوره زندیه کسب کرده است، اما عهد قاجار دوران شکوفایى، گسترش و رشد زائدالوصف تعزیه است
عبدالله مستوفى مینویسد:
ناصرالدینشاه که از همه چیز وسیله تفریح میتراشید، در این کار هم سعى فراوان به خرج داد و شبیهخوانی را وسیله اظهار تجمل و نمایش شکوه و جلال سلطنتش کرد.[8]
دکتر حمید عنایت مینویسد: «[در دوران قاجاریه] تعزیه توسط دار و دستههای مقتدر مالى سیاسیای رونق یافت که آن را همچون وسیلهای براى تحکیم تسلط خود بر عامه مردم بکار بردند و در عصر طلایى آن ستمگرى مانند ناصرالدینشاه تضادى میان روشهای حکومت ظالمانه خود با تدارک دقیقترین تسهیلات جهت اجراى تعزیه ندید.»[9]
اعتمادالسلطنه نیز در روزنامه خاطرات خود (جمعه هفتم محرم سال 1306ه.ق) از یک مجلس تعزیه گزارشى ارائه داده که طى آن تعزیهخوانان حرکاتى قبیح از خود بروز دادند. او افزوده: «[به دلیل این حرکات] مجلس تعزیه از تماشاخانه بدتر شده بود[10] و چون تعزیهها از مقصد اصلى که سوگوارى براى امام حسین (ع) و شهیدان کربلا بود، فاصله گرفت علماى شیعه بناى مخالفت با آن را گذاشتند».
با این وجود نمیتوان از زحمات بیدریغ و توأم با اخلاص برخى تعزیهنویسان سخن نگفت. آنان که با پرهیز از هرگونه شهرتطلبی و به خاطر کسب ثواب به این عمل دستزدهاند و کارنامه درخشانى را براى خود ترسیم کرده و بر غناى فرهنگ ملى ـ مذهبى ما افزوده و ادبیات نمایشى را با نوعى قداست توأم کردهاند.
مرحوم آقاى محیط طباطبائى درباره نسخ تعزیه و قدیمیترین آنها مینویسد: «در تذکره فلک المریخ که به روزگار فتحعلی شاه تدوینشده در ذیل نام یکى از شاعران مازندران او را تعزیهگو میخواند و میگوید: این قدیمترین جایى است که ذکرى از این کار دیدهام». وى میافزاید:
در کتابخانه یکى از دوستان در تهران مجموعه کهنهای از تعزیهها وجود دارد که کاغذ آبى رنگ و شکل خط و مرکبش گواه است بر اینکه در دوره فتحعلیشاه نوشته شده و وضع ظاهرى نسخه حکایت از این میکند که آن را از مازندران به تهران آوردهاند و در پایان نسخه تعزیه مسلم بن عقیل (ع) ، امضاى مشهدى کریم تهرانى دیده میشود که شاید کاتب قسمتهایی از این مجموعه باشد. این مجموعه از تعزیه حضرت مسلم آغاز و به شبیه نامه شام غریبان خاتمه مییابد. در دو محل از یک صفحه این مجموعه رقم 1244ه.ق تنها و بیمناسبت نوشته شده که به قرینه خط و کاغذ و وضع خود مجموعه تاریخ تحریر آن نباید از این رقم سال عقبتر باشد.[11]
مرحوم سید عبدالوهاب سعیدى کازرونى (1246 - 1324 ه.ق) از تعزیه سرایان این دوره است که مجلس تعزیه وفات حضرت فاطمه صغرى از اوست. مرحوم ملا محمدباقر بینواى کازرونى نیز به سرودن اشعارى از تعزیه پرداخت.[12] میرزا محمدتقى، از رجال مذهبى عهد سلطنت فتحعلیشاه قاجار تعزیه نامههاى بسیارى به رشته تحریر کشید. آقاى مایل بکتاش، مجلسِ مهلت خواستن جناب امام حسین (ع) را از مجموعه دست نوشتههای وى که تاریخ 1261 ه.ق دارد، ملاحظه کرده و بخشهایی از آن را در یکى از مقالات خود آورده است.[13]که البته وى را نباید با میرزا محمدتقى که تعزیهگردان معروف زمان ناصرالدینشاه بود، اشتباه گرفت.
ملا آقا باباى کازرونی معروف به ملا بابا از تعزیه سرایان قرن سیزدهم هجرى به شمار میرفت و مجالس تعزیه زیادى را به نظم درآورد. در تذکره مرآه الفصاحه و فرهنگ سخنوران اشارهای کوتاه به وى نمودهاند. محمدمهدى مظلوم زاده میگوید:
«چند سال پیش نسخه کاملى از یک بیاض تعزیه سروده مرحوم ملاآقا باباى سامى را در دست یکى از نوحهخوانها دیدم که به خط خود مرحوم سامى و در تاریخ صفر 1259ه.ق جهت شیخ حسن نامى فرزند آقا شیخ عبدالنبى کازرونى نوشته بود که شاید از نسخهنویسها بوده و مجلس مزبور را جهت مراجعین استنساخ مینموده است. این بیاض حاوى مجلس تعزیه وفات ابراهیم در 280 بیت شعر به ابعاد (18×11) سانتیمتر و در پنج برگ (ده صفحه پشت ورو) به خط نستعلیق و مرکب مشکى تحریر یافته است».[14]
بنا به اظهارات دکتر مرتضى هنرى، یغماى جندقى (1196ـ1276) و فرزندانش میرزا اسماعیل هنر (1225ـ 1288ه.ق)، میرزا احمد صفایى (1235ـ1314ه.ق)، میرزا ابراهیم دستان (فوت 1310ق) اشعارى سرودهاند که در تکمیل و اصلاح تعزیههاى منطقه خور (از توابع نائین) مؤثر بوده و تعزیهخوانان در برخى مجالس تعزیهها اشعار این شاعران را مورد استفاده قرار میدادهاند.[15] اما بنا به نوشتههای سید على آل داوود که مجموعه آثار یغماى جندقى را تدوین و به چاپ سپرده این شاعر و فرزندانش در رثاى حضرت امام حسین (ع) و شهیدان کربلا سرودههای زیادى دارند،[16] ولى تعزیهنامه نداشتهاند و احتمال دارد به سلیقه شبیهخوانان بخشهایی از این مرثیهها به متون تعزیههاى خور راه یافته باشد. صادق همایونى (تعزیه پژوه معاصر) نیز میگوید سرودن نوحه و مرثیه توسط یغما و پسرانش نمیتواند دلیل تدوین تعزیهنامه از سوى آنان باشد.[17]
سید محمد رضوى خوانسارى فرزند سید زینالعابدین از علما و فضلاى اصفهان و صاحب تألیفاتى در فقه، اصول، کلام و… سیصد مجلس تعزیه سروده است.[18]
دیگر از تعزیه سرایان دوران قاجاریه، سید مصطفى میرعزا است که علاوه بر سرودن مجالس تعزیه از عهد ناصرالدینشاه تا محمدشاه قاجار در کاشان، تهران و حتى تکیه دولت تعزیهگردان بوده است و اکثر نسخههای تعزیه که در شهرهاى مرکزى مورد استفاده قرار میگیرد، سرودهی نامبرده است. از پسرش سید کاظم معروف به میرغم نیز تعزیههایى برجاى مانده است.[19]
استاد دکتر جابر عناصرى میگوید: «ما معمولاً از نسخههایى استفاده میکنیم که برجسته و شناختهشده به شمار میروند؛ مثلاً میگویند نسخهها از میرعزاى کاشانى است. میرغم پسر اوست که اگر این نسخ را بخوانید حتى یک واژه یاوه در میان گفتار آنان پیدا نمیکنید».[20]
ادامه دارد...