در بخش نخست و بخش دوم این مقاله گفته شد که درباره انگیزه و هدف انقلاب کربلا و مسائل آن، نظرات و دیدگاه;های فراوانی از سوی دانشمندان اهل سنت طرح شده است اما آن;چه بین اهل سنت در مواجهه با فاجعه عاشورا مطرح و مشهور است، داشتن دو نوع تفکر و دیدگاه تحت عناوین: موافقان قیام؛ و میانه;روها یا موافقان محتاط است. در این سلسله مقالات سعی شده است تا آراء و اندیشه;های گروه اول و برخی عبارات و جملات ایشان بیان گردد تا با تحلیل آن;ها بتوان به این نتیجه که عاشورا و قیام حسینی می;تواند به عنوان عاملی در جهت رسیدن به وحدت و تقریب شیعه و اهل سنت منجر شود، دست یافت. در دو قسمت اول با معنا و مفهوم اهل سنت و جماعت آشنا شدیم و در ادامه به نظر برخی موافقان قیام و همچنین نواندیشی و نوگرایی میان معاصران اهل سنت پرداختیم.
در این قسمت با نواندیشی و نوگرایی در میان اهل سنت می;پردازیم:
2. نواندیشی و نوگرایی در میان اهل سنت
با فروپاشی دو حکومت صفویه و عثمانی که با تندروی;های بی;مورد درباره مسائل تاریخی و اختلافی بین جامعه شیعی و اهل سنت نفرت ایجاد می;کردند، نخستین; گام ;برای ;تألیف ;قلوب ;شیعیان; و سنیان ;برداشته; شد و همین ;نیز عاملی مؤثر برای ;اظهار همدردی; جامعه; سنی; با جامعه ;شیعی ;در خصوص ;فاجعه ;کربلا گردید. افزون بر این، ظهور چهره;های ;نوگرا در میان ;متفکران ;شیعه، با ;تحلیل واقعی از حادثه; عاشورا، عامل; دیگری ;برای; نزدیکی ;جامعه ;اهل;سنت ;و تأثیرپذیری ;شدید سنیان ;از نهضت عاشورا شد. همچنین، ظهور چهره;های ;نوگرا در میان ;اهل سنت، به ;نزدیکی; جامعه اهل سنت ;به; فرهنگ ;عاشورا کمک; شایانی ;کرد، به طوری که آنان ;با آثار ;خود درباره امام; حسین ;(ع)، به ;سرعت; جامعه ;اهل سنت ;را با نهضت; عاشورا آشنا کرده و خود نیز از این ;شرایط برای; تحریک; روحیه ;استقلال;;طلبی; و آزادی;;خواهی ;ملت;های خود استفاده کردند. در واقع می;توان گفت: ;دیدگاه موافق با قیام حسینی در بین معاصران اهل سنت غالبا به صورت نواندیشی و نوگرایی ظاهر شده است.
نهضت عاشورا ;نزد نوگرایان شیعه و سنی، ;یک ;ایدئولوژی ;منسجم ;و توانمند سیاسی است که به جای عاملی برای دشمنی;های تاریخی، باعث درک و همدلی بیشتر و بهتر شیعه و سنی؛ و آمادگی و تقویت برای مقابله با دشمنان اصلی آن;ها است. این نویسندگان، تصویر قابل قبول;تر و در خور تأمل;تری از نهضت حسینی ارائه می;دهند. این;ها بر خلاف برخی از نویسندگان گذشته اهل سنت نظیر ابن;العربی یا ابن;;خلدون،; هرگز قیام ;امام ;حسین ;(ع) و شخصیت ;او را تخطئه ;و از یزید دفاع ;نمی;کنند، بلکه تنها در مواردی از جمله; در اهداف; قیام ;امام ;(ع) و مسائلی از این ;قبیل، ;با نویسندگان; شیعه; اختلاف; نظر دارند.
در قرن ;اخیر، خصوصا پس ;از پیدایش ;احزاب; و نهضت;های ;سنی; مذهب، امام حسین (ع) ;برای ;نوگرایان;; و پیروان ;احزاب; چپ، اهمیت زیادی یافته ;است. آنان، عاشورا و شهادت امام (ع) را یک حادثه کوچک و بی;هدف که بدون دخالت حاکم اموی اتفاق افتاده باشد، نمی;دانند، بلکه; آن را برخورد روشنی بین دو دیدگاه و ایدئولوژی; نسبت; به; سرنوشت ;طبقات ;محروم; و ستمدیده جامعه می;دانند. بنابراین;، معتقدند که قیام ;امام; حسین;(ع) به جای دیدگاه مذهبی،; باید بیشتر از نظر ;اصول; یک; مبارزه طبقاتی; برای آزادی ;محرومان; از سلطه; حکومتی; سرمایه;داری; بررسی شود. در آثار چپ و رادیکال;تر، امام; حسین (ع); وابسته به جبهه;ای ;است ;که ;از آغاز حکومت; ابوبکر، با تسلط; عناصر سنتی; راست;گرا بر شئون سیاسی و اقتصادی ;جامعه، مخالف; بوده;اند و به مبارزه با آن;ها ;برخاسته;اند. به نظر این;ها، اگر امام; حسین ;(ع)، با حکومت ;فاسد یزید سازش می;کرد، به ;مبارزات ;عدالت;خواهانه; خیانت; ورزیده ;بود. همچنین ;امام; حسین; (ع); پس از شهادت مسلم;بن;عقیل نمی;توانست ;با حکومت ;سازش کند؛ زیرا می;خواست ;امت ;اسلامی; را در آینده منقلب و دگرگون سازد و الهام;;بخش; مسلمانان و کامل;ترین نمونه برای آن;ها در راه مبارزات ;;عقیدتی ;و ضد طبقاتی باشد که جز با شهادت ;امام ;حسین (ع) ممکن ;نبود. در واقع شهادت; آن حضرت در آثار ;رادیکال;ها پیروزی ;بزرگی; برای ;نیروهای ;آگاه; و روشنفکر بود؛; چرا که توانستند با بیدار کردن ;وجدان;های ;خفته ;اعراب، باعث سقوط ;بنی;امیه در مدتی کمتر از هفتاد سال شوند. (اسماعیل زاده، 1381، صص 308-310)
توجه اقبال لاهوری به نهضت کربلا و وارد کردن آن به صحنه ادبیات منظوم فارسی، نشان;دهنده آن است که قیام حسینی وارد عرصه تفکر جدید سیاسی، هنر و ادبیات اهل سنت شده است. از نظر وی امام حسین (ع) یک شخصیت کامل برای برانگیختن و بیدارسازی ملل خفته مسلمان و مبارزه و شهادت فداکارانه و مؤثرش، ;تفسیرکننده رازهای پنهان قرآن است.
تقریبا اکثر نویسندگان اهل سنت معاصر بر کشته شدن مظلومانه امام حسین (ع) و گناهکار بودن یزید اتفاق نظر دارند و قیام امام حسین (ع) را، انقلاب راستین ارزشی و دینی در برابر دستگاه طاغوتی دانسته;اند. (ناصری، 1386، ص 331) این نواندیشان اهل سنت این امر را ثابت کرده;اند. این دیدگاه دائما در حال رشد و گسترش است و نویسندگان زیادی از اهل سنت طرفدار آن هستند که از جمله مهم;ترین آنان از این قرارند:
ابراهیم عبدالقادر مازنی (1890-1949 م)
او می;گوید: «امام حسین (ع) بنده مؤمن و فداکار خدا، برخلاف تصوراتی که درباره;اش موجود است، ;به هیچ وجه، رؤیایی و خیال;پرداز نبود، تا به خاطر یک رؤیای عادی بر سر تربت پیامبر (ص) تصمیم به قیام بر ضد بنی;امیه بگیرد، بلکه باید علت قیامش را ماهیت حکومت بنی;امیه دانست. وی به علت فساد حکومت بنی;امیه همانند یک انقلابیِ شرافتمند،; خود را برای قیام مجبور می;دید، ;گر چه قیامش برای سقوط و نابودی آن شکل گرفته بود». از نظر مازنی، ;امام حسین (ع) به رغم شکست و کشته شدن مظلومانه، ;موفق به ایجاد کینه;ای عمیق بر ضد دستگاه بنی;امیه در دل توده;ها شد و پس از شهادتش، هر قطره خون و سخن وی و هر ذکر و خاطره;اش،; باعث نابودی حکومت بنی;امیه شد. (ناصری، 1386، ص 332 و اسماعیل;زاده، ج 11، ص 312)
علامه اقبال لاهوری (1877-1938 م)
او بیش از دیگران به اهمیت زنده نگه داشتن محرم و عزاداری امام حسین (ع) با قلم و شعر اهتمام ورزیده است و نسبت به دیگر شاعران اهل سنت، درخشش افزون;تری در ستایش از امام حسین (ع) و قیام عاشورا دارد. توجه وی به نهضت کربلا و وارد کردن آن به صحنه ادبیات منظوم فارسی، نشان;دهنده آن است که قیام حسینی وارد عرصه تفکر جدید سیاسی، هنر و ادبیات اهل سنت شده است. از نظر وی امام حسین (ع) یک شخصیت کامل برای برانگیختن و بیدارسازی ملل خفته مسلمان و مبارزه و شهادت فداکارانه و مؤثرش، ;تفسیرکننده رازهای پنهان قرآن است. (اسماعیل;زاده، ج 11، ص ;316)
ز آتش او شعله;ها افروختیم
رمز قرآن از حسین آموختیم
تازه از تکبیر او ایمان هنوز
تار ما از زخمه;اش لرزان هنوز
اشک ما بر خاک پاک او رسان
ای صبا! ای پیک دور افتادگان!
(اقبال لاهوری، 1360 ش، صص ;74- 75)
خالد محمد خالد هدف اصلی قیام و فداکاری امام حسین (ع) را صرفا حفظ دین می;داند، ;چون حفظ دین از مهم;ترین اعمالی است که مؤمنان باید به آن توجه کنند بنابراین در قیام عاشورا، ;نیاز به حفظ دین احساس می;شد و فداکاری امام (ع) حفظ دین خدا بود، نه امور عاطفی یا حتی یاری دیگران.
سرو آزادی ز بستان رسول
آن امام عاشقان، پور بتول
معنی ذبح عظیم، آمد پسر
الله الله بای بسم الله، پدر
حریت را زهر اندر کام ریخت
چون خلافت رشته از قرآن گسیخت
چون سحاب قبله باران در قدم
خون آن سر، جلوه خیرالامم
لاله در ویرانه;ها کارید و رفت
بر زمین کربلا بارید و رفت
موج خون او چمن ایجاد کرد
تا قیامت قطع استبداد کرد
(همان)
خالد محمد خالد (1339-1416 ق)
نگاه او به نهضت عاشورا، آرمان;گرایانه است. به نظر او درس بزرگ کربلا، باید سرمشق دائمی مسلمانان باشد. حسین (ع) باید فرصتی برای شادمانی باشد،; نه سوگواری (همانند عید بزرگ مسلمانان). او خاطره;ای از فداکاری است پس باید با جشن و سرور همراه باشد. (ناصری، 1386، صص 332-333؛ اسماعیل;زاده، 1381، ج 11 ص 314 و محمد خالد، 1425 ق، ص 35) وی هدف اصلی قیام و فداکاری امام حسین (ع) را صرفا حفظ دین می;داند، ;چون حفظ دین از مهم;ترین اعمالی است که مؤمنان باید به آن توجه کنند بنابراین در قیام عاشورا، ;نیاز به حفظ دین احساس می;شد و فداکاری امام (ع) حفظ دین خدا بود، نه امور عاطفی یا حتی یاری دیگران. (همان، ص 34)
علایلی: خروج امام حسین; (ع) نه; بر امام، بلکه; بر فردی; متجاوز بود که; خود را بر مردم; تحمیل کرده بود. شاید اگر این; حرکت; از سوی; شخصی; دیگر و در برابر حاکمی; غیر از یزید انجام; می;پذیرفت، گروه;های; ناپاک; تبلیغاتی; حکام; به; راحتی; می;توانست; در آلوده کردن آن; و تحریف; اهداف آن ;موفق; شود؛ اما حسین; (ع) با پیشینه; معروفی که; نزد مسلمانان; داشت و سفارشات; پیامبر (ص) درباره;اش; و اخبار فراوان; درباره قیامش; یک; طرف; رویداد؛ و یزید خبیث; و خاندان; بنی;امیه، طرف; دیگر رویداد هستند. این; امر، نهضت; امام; حسین; (ع) را مثل; روز درخشان; کرده است.
سید علی جلال حسینی
او ;امام حسین (ع) را رادمردی با روحی ممتاز و برخوردار از شرافت خانوادگی می;داند که مرکز همه فضایل اخلاقی و اعمال پسندیده بود. از نظر وی امام (ع) پرچمی روشن در دوران حیات؛ و پس از شهادت، الگویی روشن و نورانی برای جویندگان راه درست بود. گر چه شنیدن حماسه عاشورای حسینی، ;هر مسلمانی را غمگین و هر خردمندی را خشمگین می;کند، ;اما دارای نتایج ارزشمند فراوانی است. (اسماعیل;زاده، 1381، ج 11، ص 315)
سید قطب (1903-1966 م)
وی می;گوید: حسین (ع) به آن شکل بزرگ و سترگ شهید می;شود و شهادتش فاجعه بزرگی است. شهادتش به صورت ظاهر و با معیار و مقیاس کوچک انسانی، شکست تلقی می;شود، اما در اصل و حقیقت و با مقیاس بزرگ الهی، پیروزی است. در روی زمین همانند امام حسین (ع) هیچ شهیدی وجود ندارد که دل;ها به عشق وی بتپند و از مهر و محبت او لبریز باشند و دل;ها و قلوب مسلمان شیعه و سنی و غیر مسلمانان در غیرت و فداکاری او به جوش و خروش آید. افراد بسیاری اگر هزار سال زندگی می;کردند، ;امکان گسترش عقیده و دعوت خود را نداشتند، اما حسین (ع) عقیده و دعوتش را با شهادت خود، ;اثبات کرد. هیچ خطابه;ای جز خطابه حسین (ع) نتوانست قلوب را به سوی خود جلب کند و میلیون;ها انسان را به سمت کارهای بزرگ بکشاند. (قطب، 1383، ج 12، صص 416-417)
شیخ عبدالله علایلی (1996 م)
او با تحلیل اوضاع زمان یزید،; سکوت کردن را بر هیچ دیندار و آزاده;ای جایز نمی;داند، ;اما امام حسین (ع) در اعتراض به وضع ناهنجار آن عصر، مسئولیت و شایستگی بیشتری داشت. قیام حسین، خواست تمام مسلمانان بوده و ;انعکاس و طنین گسترده;ای به جای گذاشته تا آن;جا که تخت سلطنت امویان را به لرزه انداخته و سرانجام نابود کرده است. (علائلی، 1994 م، ص 88) وی می;نویسد: هر کس در زندگی دو روز دارد: ;روز زنده شدن و روز مرگ. امام حسین (ع) تنها یک روز داشت، ;روز زنده شدن و حیات؛ زیرا او هرگز نمرد و جان شیرین خود را بر سر عقیده و هدف بزرگ و آرمان مقدس خود گذاشت، بنابراین تا حق، حقیقت و اسلام در جهان است، او هم زنده است.
... خروج امام حسین; (ع) نه; بر امام، بلکه; بر فردی; متجاوز بود که; خود را بر مردم; تحمیل کرده بود. شاید اگر این; حرکت; از سوی; شخصی; دیگر و در برابر حاکمی; غیر از یزید انجام; می;پذیرفت، گروه;های; ناپاک; تبلیغاتی; حکام; به; راحتی; می;توانست; در آلوده کردن آن; و تحریف; اهداف آن ;موفق; شود؛ اما حسین; (ع) با پیشینه; معروفی که; نزد مسلمانان; داشت و سفارشات; پیامبر (ص) درباره;اش; و اخبار فراوان; درباره قیامش; یک; طرف; رویداد؛ و یزید خبیث; و خاندان; بنی;امیه، طرف; دیگر رویداد هستند. این; امر، نهضت; امام; حسین; (ع) را مثل; روز درخشان; کرده است، به گونه;ای; که; اگر مواضع; مخالفان خروج; امام; حسین; (ع) در کتاب;های; اهل سنت; ذکر می;شود، به این علت است که; آن; را ابطال، تکذیب و محکوم; نمایند. (خزعلی، 1381، ج 11، ص 69) ما امروز، بیش از هر دوره دیگری به رهبر، مجاهد و پیشوایی چون حسین (ع) نیازمندیم تا در پی او، راه حرکت و در پرتو وجود او خواسته;ها و تمایلات خود را متعادل کنیم. (علائلی، 1374، ص 15) او ضمن اعتراض به منتقدان قیام آن حضرت (ع) می;گوید: از مورخانی در شگفتم که امام حسین (ع) را به سبب قیامش سرزنش می;کنند، در حالی که ما دائما به قهرمانانی درود می;فرستیم که برای دگرگون کردن وضع موجود و جایگزینی وضع مطلوب علیه حکومت;های فاسد زمان خود قیام کردند و حسین;بن;علی (ع) از این قهرمانان یا بزرگ;ترین این قهرمانان است. (همان، ص 280) وی ضمن انتقاد به یزید می;نویسد: «یزید بر آیین مسیحیت و دور از فرهنگ اسلام پرورش یافت». (همان، ص 58)
ادامه دارد...
برای مطالعه بخش اول این مقاله اینجا و برای مطالعه بخش دوم اینجا را کلیک کنید.