دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
آئینه‌دار

ام البنینم بحر گوهرپرور اَستم

شیر خدا را بعد زهرا همسر اَستم

 

اینم همه از همّت بخت بلند است

آئینه‌دار آفتاب انور اَستم

در سرای گل

خواهم ثنای حضرت امّ‌البنین کنم

دل آشنای حضرت امّ‌البنین کنم

 

خاکی‌ام و به لطف خدا در مقام عشق

سر خاک پای حضرت امّ‌البنین کنم

اشک تر

شد مدتی کز تو خبر ندارم

جز فکر تو فکری به سر ندارم

 

فخر تو بس که خادم حسینی

من هم جز این فخر دگر ندارم

کبوتر دل

هر جا که بزم ماتم امّ‌البنین بود

فانوس بزم دل غم امّ‌البنین بود

 

صاحب عزاست فاطمه همراه زینبین

هر جا که بزم ماتم امّ‌البنین بود

عقد گوهر

دل زهرا به جنّت از غم امّ‌البنین سوزد

که چون شمعی ز داغ لاله‌های آتشین سوزد

 

در آن صحرا که سوزد آسمان از خاک سوزانش

دل شیعه به غم‌های دل امّ‌البنین سوزد

 

بگرید آسمان بر او که صورت بر زمین دارد

در آن صحرا که چون پا می‌گذاری بر زمین سوزد

شرار درد

کسی که غم به دلش کرده آشیانه منم

شرار درد به جانش کشد زبانه منم

 

کسی که در دل دریای غم فتاده و نیست

ره نجاتش از این بحر بی‌کرانه منم

ناله‌ای جانسوز

ناله‌ای جانسوز دل‌ها را پریشان می‌کند

کیست این غمدیده کز سوزدل افغان می‌کند

 

کیست این بانو سیه‌پوشی که هر روز از قریش

می‌رود اندر بقیع و ناله از جان می‌کند

لقای مدینه

هر کس که بر لقای مدینه نمی‌رسد

بر گوش او ندای مدینه نمی‌رسد

 

بیمار آرزوی وصال مدینه‌ام

یا رب چرا شفای مدینه نمی‌رسد

عروس هل اتی

گل نورالهدی امّ‌البنین است

عروس هل اتی امّ‌البنین است

 

همایون بانوی آئین عصمت

شرف را رو نما امّ‌البنین است

ام ادب

ای فلک یک مه و سپهر سه اختر

شیر خدا را خجسته همدم و همسر

 

فاطمه دوم بهشت ولایت

یار علی، نایب بتول مطهّر

 

یار خراسانی

میلم کشیده مژدۀ مهمانی‌ام دهند

جایی کنار یار خراسانی‌ام دهند

 

این بار می‌روم که بخواهم ز محضرش

یکبار هم اقامت طولانی‌ام دهند

خادم افتخاری

نام تو را بردم زمستانم بهاری شد

در خشکسالی دلم صد چشمه جاری شد

 

بعد از زمانی که گدایی تو را کردم

دار و ندار من عجب دار و نداری شد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×