دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شوق تشنگی

دوست دارم بنده‌اش خوانَد مرا مولا حسین

تا نباشد در دلم عشق کسی الّا حسین

 

دوست دارم روز محشر او بگیرد دست من

دوست دارم روی در جنّت گذارم با حسین

 

دیدار مجدّد

آمدم باز به دیدار تو، یا ثار الله!

ای خداوند، خریدار تو! یا ثار الله!

 

این تو و رحمت صدباره‌ی تو با منِ زار

این من و بوسه به دربار تو، یا ثار الله!

 

خون‌بها

ای خون بهای خون تو ذات خدا! حسین!

من هر چه داشتم به بهای تو ریختم

 

عمر و جوانی‌ام همه طی شد به راه تو

دار و ندار خویش به پای تو ریختم

 

سرخط معرفت

ای فروغ ازلی جلوه‌گر از افعالت!

صلوات ابدی بر تو و بر اعمالت!

 

می‌کند کسبِ جلالت، به جلال تو قسم!

کعبه‌ی ربّ جلیل از حرم اجلالت

 

چشم ناز

 

تا شد کتاب عشق خدا باز، ای حسین!

نام تو بود حرف سرآغاز، ای حسین!

 

از ذرّه‌های خاک تو خورشید سر زند

در کار کیست این همه اعجاز؟ ای حسین!

وعدۀ بهشت

 

لطف حسین ما را تنها نمی‌گذارد

گر خلق واگذارند، او وا نمی‌گذارد

 

او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم

مولا به کام غرقاب ما را نمی‌گذارد

دوستی حسین

 

گر نیست غیر حال فکاری مرا حسین!

جز با غم تو نیست قراری مرا حسین!

 

عبد تو و گدای تو و نوکر توام

گر جزو شیعیان نشماری مرا حسین!

بهار غم

دردا! بهار ما که قرین با محرّم است

گر چه بُوَد بهار ولی فصل ماتم است

 

امسال نیست فصل بهاران، طرب‌فزا

زیرا «عزای اشرف اولاد آدم است»

 

سه میلاد

از افق تابید ماه مرحمت

 بر همه شد باز باب مغفرت

 

آمده دریای بخشایش به جوش

 تا در این دریا بشویندت، بکوش

 

فاتح شام

زینب آمد شام را یک باره ویران کرد و رفت

اهل عالم را ز کار خویش حیران کرد و رفت

 

از زمین کربلا تا کوفه و شام خراب

هر کجا بنهاد پا فتحی نمایان کرد و رفت

 

جانبازی

ای گروه از محبّت بی‌نصیب!

من حبیبم، من حبیبم، من حبیب

 

خشم حق گردیده ظاهر، بنگرید

جنگ فرزند مظاهر بنگرید

والله ان قطعتموا یمینی

گردون چرا روی تو را قمر گفت؟

باید تو را از ماه، خوبتر گفت

 

اُمّ‌البنین بالید از این که: زهرا

در روز عاشورا تو را پسر گفت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×