دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
یک سخن

شه به حال جذبه، گرم سِیر شد

عشق یارش، رهنمون بر دیر شد

 

کای مسیحادم! قدم را خیر کن

یک شبی هم منزل اندر دیر کن

 

راهب روشن‌ضمیر

راهبی در خُلق و تقوا بی‌نظیر

ترک دنیا کرده‌ای، روشن‌ضمیر

 

راهبی از عهد عیسی، یادگار

خود بزرگان جهان را در شمار

 

ذبح مسیح

میهمانیّ غریب، آغاز شد

پای غم در دیر راهب باز شد

 

شد به هم آمیخته اشک و گلاب

ریخت بر پیشانی بشْکسته آب

 

شبّر و شبیر

کوفیان بر ناقه‌ها بستند بار

رو به سوی شام گشته ره‌سپار

 

حضرت سجّاد، ماه احتشام

هم‌چو انجم، کودکان دورش تمام

 

نهضت حسینی

 

آن که بر پا کرده است این شور و شین

آن حسین است، آن حسین است، آن حسین

 

دید چون جمعی همه گم‌کرده راه

پیش پای خود نمی‌بینند چاه،

زنجیر گران

کاروان عشق چون شد سوی شام

هم‌چو شب شد تیره از غم، روی شام

 

کاروان عاشقان افتاد راه

شد ز کوفه، جانب شام سیاه

 

 

کودک جا مانده

این شنیدستم من از صاحب‌دلی

کاروان عترت آل علی،

 

در مسیر کوفه تا شام خراب

از عدو دیدند ظلم بی‌حساب

 

 

زبان حق

بر اسیران دیار رنج و درد

گشت شهر کوفه، میدان نبرد

 

سرّ دشمن بر ملا کردند باز

کوفه را کرببلا کردند باز

 

رنگ ارغوان

 

با دلی غم‌پرور و زار و ملول

شد به کوفه، عترت پاک رسول

 

یک طرف سرها همه رخشنده بود

نور بر اطراف خود بخشنده بود

سرّ حق

 

سرّ حق، سر بر کف و سرگرم سِیر

هم ز خود بیگانه گشته، هم ز غیر

 

بر سر سودایی‌اش، سودای دوست

سر به کف بگْرفته و جویای دوست

مادر و پسر

 

شنیدم که در عهد خیرالانام

رسول مکرّم، علیه السّلام

 

زنى را یکى طفل، گم‏گشته بود

چو دیوانگان، رو به مسجد نمود

شب میلاد

امشب شب میلاد حسین است، حسین

 وندر همه جا یاد حسین است، حسین

 

خوانند همه «نادعلى» لیک على

 امشب به لبش ناد حسین است، حسین

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×