دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ردای مرثیه

و چشم‌های تو مبهوت کرده دل‌ها را

به رخ کشیده قدومت عصای موسی را

 

بغل گرفته نسیم شریعه عطر تو را

شمیم علقمه پر کرده است صحرا را

 

آموخت درس عاشقی و استقامت آب

ای بسته بر زیارت قد تو قامت آب شرمندۀ مروت تو تا قیامت آب

در ظهر عشق، عکس تو لغزید در فرات شد چشمۀ حماسه زجوش شهامت آب

عرش بر آب

یه روزی یه مرد تشنه رو به دریا می‌اومد با یه مشک خالی از دور تک و تنها می‌اومد موج می‌زد سینۀ دریا تا که زلفاشو می‌دید ابرواش چقدر به اون چشمای زیبا می‌اومد

کوتاه سروده
با اشک وضو بگیر ایمانت را

امشب دو سه رکعت از دل یاس بخوان

از راز قنوت دست عباس بخوان

 

با اشک وضو بگیر ایمانت را

یک بار بیا نماز احساس بخوان

ما تشنۀ یک جرعه نوریم

از تن جدا تنهاترین دست

در نینوا شورآفرین دست

 

هفت آسمان زد بوسه بر خاک

افتاد وقتی بر زمین دست

کوتاه سروده
سخت است

غم بی‌یاوری یارب چه سخت است

برای حضرت زینب چه سخت است

 

بدون دست، با چشمان زخمی

فرو افتادن از مرکب چه سخت است

شد اگر فتنۀ صد تیغ به پا، دست دهد

چه وداعی است، که باید به بلا دست دهد

می‌دود تیغ، که با خون خدا دست دهد

 

خیمه جان حوصله کن، تشنگی‌ات خواهد ریخت

به دل کودک اگر حال دعا دست دهد

 

در فرودست، مَهِ مشک به دستی انگار

رفته تا آب، به طفلان فرا دست دهد

کوتاه سروده
به یاد دست‌های با وفایت

فرات از کام خشک­ت شرمناک است

ز  داغت آتشی در جان خاک است

 

به یاد دست‌های با وفایت

گریبان دوبیتی چاک چاک است

نون و القلم

مدح مولای ادب آغاز شد

باب عشق باغ رضوان باز شد

 

بوفضایل ساقی جان‌های مست

مهر او تکلیف بر هر آنچه هست

تو شیرمادر و شیر تو شیرپرور بود

گمان مکن پسرت ناتنی‌ برادر بود

قسم به عشق، کنارم حسین دیگر بود

 

منال ام‌بنین و ببال از عباس

تو شیرمادر و شیر تو شیرپرور بود

کوتاه سروده
نزن...

دستی به خدای آسمان خواهد داد

بر مشک مزن! سوار جان خواهد داد

 

بر چشم نزن! بهرِ در آوردنِ تیر

بی‌دست شده است و سر تکان خواهد داد

کوتاه سروده
فرق

موسی شد و پای نیل اعجاز نمود

هنگامۀ شق‌القمری ساز نمود

 

شمشیر اگر سرِ تو را شانه نکرد

یک فرق به روی سرِ تو باز نمود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×