دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کنار

مو می‌کنم اگر نروی از برش کنار

بردار چهره از رخ از خون ترش کنار

 

باید کسی صدا کند عباس را بیا

شاید رود به خاطر آب آورش کنار

اربا اربا گشته‌ای...

مثل عکسی که میان قاب لذت می‌برد

چشم تو دارد از این محراب لذت می‌برد

 

این که گاهی چهره‌ات را ماه می‌خوانیم ما

بیشتر از هرکسی مهتاب لذت می‌برد

هوا گرفت ...

هوا گرفت؛ زمین و زمان مکدّر شد

و عمق فاجعه با خاک و خون برابر شد

 

و آن حقیقت تلخی که پیش از آمدنش

در آسمانِ خداوند شد مقدّر، شد

شهادت حضرت علی اکبر (ع)

به اسبش هی زد و زلفش میان بادها گُل کرد

سکوت دشت را سرشار از عطر قرنفُل کرد

 

نگاهش آهوان خسته را مدهوش خود کرده است

لبانش سنگ‌های تشنه را غرق تغزُل کرد

 

و بسم الله رویش – صبحگاهان بنی هاشم –

بیابان‌های دنیا را پر از تحریر بلبل کرد

هشتم محرم؛ علی اکبر (علیه السلام)

از نسل حیدری و دلاورتر از تو نیست

یعنی پس از علی، علی اکبرتر از تو نیست

 

منطق قبول داشت که با خلق و خوی تو

شخصی میان خلق پیمبرتر از تو نیست

هشتم محرم؛ ناباورانه

ناباورانه می‌‌برم ای باورم تو را

ناباورانه غرق به خون تا حرم تو را

 

سخت است روی سطح عبا جمع کردنت

پاشیده‌‌اند بس که به دور و برم تو را

هشتم محرم؛ جگرم تیر می کشد

 پا بر زمین نکش، جگرم تیر می‌کشد

 ای نور دیده، پلک ترم تیر می‌کشد

 

 گفتم عصای پیری من می‌شوی، نشد

 یاری رسان مرا، کمرم تیر می‌کشد

معرکه

بی سبب نسیت چنین معرکه بر پا شده است

وسط خیمۀ ما روضه مهیا شده است

 

دست دشمن چه قَدَر نیزه و تیغ و تیر است

هر کدامش به طریقی به تنت جا شده است

به خاطر بغض علی

ناگهان زمزمه‌ای در صف دشمن پیچید عطر یاس و سمن و لاله و سوسن پیچید همه گفتند نبی گشته کفن پوش حسین زره کرده به برش چون احد و بدر و حنین

شراره

ماهم فتاده بر خاک با جسم پاره پاره

ای اشک‌ها بریزید از دیده چون ستاره

 

جز من که همچو خورشید افروختم در این دشت

کی پاره پاره دیده اندام ماهپاره؟

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×