دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شرف

از همه خوبان سری امّ‌البنین

هم نفس حیدری امّ‌البنین

 

هر چه بگویم ز ادب بهر تو

باز مؤدب‌تری امّ‌البنین

 

مرا نشناختید

من دلی دریا کرم دارم مرا نشناختید

روحی از حق محترم دارم مرا نشناختید

 

در رواق نقره‌گون صبح چون مهر منیر

زرفشانی دم به دم دارم مرا نشناختید

شهیدپرور

تا مهر فلک صدرنشین خواهد بود

تا ماه و ستاره و زمین خواهد بود

 

در جمع شهیدپروران اوج سخن

از فاطمۀ ام بنین خواهد بود

ناب‌ترین توشه

ای خرمن احساس پر از خوشۀ تو

ای صبر و وفا ناب‌ترین توشۀ تو

 

گفتی که مخوانید مرا ام بنین

قربان غم چار جگرگوشۀ تو

دل سنگ آب شد

کردند غروب چار قرص ماهت

از دیده ستاره می‌چکد در راهت

 

اول به مدینه ناله‌ات آتش زد

آخر دل سنگ آب شد ز آهت

چهار باغ

در حیرتم از چهار باغی که توراست

از پرتو چار چلچراغی که توراست

 

ای مادر نور، لاله‌ای غیر از تو

بر سینه نداشت چار داغی که توراست

روح بهار

تو فاطمه‌ای، فاطمه‌واری به خدا

تو عاطفه‌ای، آینه‌داری به خدا

 

با آنکه چهار فصل تو پاییزی است

سر سبزتر از روح بهاری به خدا

کعبۀ عشق

با امّ بنین آینۀ جان گل کرد

باغ ادب و بهار عرفان گل کرد

 

او کعبۀ عشق بود و در دامانش

یک باره چهار رکنِ ایمان گل کرد

یاد مادر

تا همسر خود تو انتخابم کردی

آن ذرّه شدم که آفتابم کردی

 

دیدم حسنت به یاد مادر افتاد

دیشب که تو فاطمه خطابم کردی

شمع شعله‌ور

السّلام ای گوهر دریای نور

السّلام ای بحر گوهر زای نور

 

السّلام ای رهرو نور الهدیٰ

السّلام ای همسر شیر خدا

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×