دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
در صبر عین زینب کبراست

دارد مسیح ما می‌آید دیگر از راه

پس خیر می‌بیند گدا سرتاسر از راه

ما قبلۀ خود را گرفتیم آخر از راه

دست نیاز از ما و ناز دلبر از راه

 

زهرای محترم

امشب به جز معصومه نامی در سرم نیست

یعنی برای عشق و مستی هیچ کم نیست

 

من شعر می‌گویم برایش، این فضیلت

حتی میان شعر‌های محتشم نیست

 

شعله نه، بر معجرش گل ریختند

رحمت بی وقفه‌ای ایجاد شد

آمد و عرش خدا آباد شد

خانۀ موسی بن جعفر شاد شد

غصه و غم از دلم آزاد شد

 

خوش به حال جبرائیل

سلام حضرت بانو گدا نمی‌خواهی؟

عزیز ضامن آهو، گدا نمی‌خواهی؟

 

دلم گرفته به غم خو، گدا نمی‌خواهی؟

شدم اسیر هیاهو گدا نمی‌خواهی؟

 

معصومه یعنی نور

هرکس گدایی می‌کند بر ساحت زهرا

باید بیاید قم، بیاید خدمت زهرا

معصومه یعنی نور، یعنی عصمت زهرا

پیداست در صحن و سرایش جنّت زهرا

 

ما شاعرت شدیم، ولی محتشم نشد

هرکس به احترام مقام تو خم نشد

آقا نشد، بزرگ نشد، محترم نشد

 

دل خسته بود و راهی این آستانه شد

دل خسته بود و راهی باغ ارم نشد

 

نوبر شجر نور

شجر نور، نوبر آورده

بحر توحید، گوهر آورده

 

آسمان ولایت و عصمت

بهر خورشید، اختر آورده

شاگردهای مکتبت استاد افلاکند

ای روزهای تار‌، ای شب‌های دور از ماه

ای بیقراری‌های دائم با دلم همراه

 

ای بغض‌هایی که می‌آیید از سفر ناگاه

باری اگر شوق سفر دارید، بسم الله

 

اعجاز مسیحا

ای در یم عصمت، یا حضرت معصومه

ای فاطمۀ عترت، یا حضرت معصومه

ای خاک رهت جنّت، یا حضرت معصومه

ای سایۀ تو عفّت، یا حضرت معصومه

قم از تو یم رحمت، یا حضرت معصومه

محتاج دمت حکمت، یا حضرت معصومه

 

فاطمۀ ثانی

خورشید نجیب آسمان، معصومه

محجوبۀ زینبی نشان، معصومه

 

او فاطمۀ ثانی و در حجب و حیا

الگوی تمام دختران، معصومه

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×