دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خادمی خانه‌ات با خضر و نوح و آدم است

پشت میخانه نشستم، غرق شور و شادی‌ام

از خراب آباد این دل در پی آبادی‌ام

 

هرکسی پرسید از نام و تبار و شهرتم

سینه را کردم سپر گفتم که عبدالهادی‌ام

 

دهمین معنی زهرا، هادی است

جلو‌ه‌ای از جبروت آوردند

سور‌ه‌ای از ملکوت آوردند

 

ابری از جنس بهار و باران

به سر این برهوت آوردند

 

بی تو دل‌‌های ما بهار نداشت

آستان خدا کمال شما

هفت پرواز زیر بال شما

 

با شما می‌‌شود به قرب رسید

ای وصال خدا، وصال شما

 

چشم ترت وقف روضه‌‌های حسین است

نوبت عشق است و کار و بار حرام است

هرچه به جز گفتن از نگار حرام است

 

جبر تو گر هست، اختیار حرام است

محضر خورشید، سایه‌سار حرام است

 

علم به دوش خیمۀ محرمیم تا ابد

اجازه هست مرغ دل، کبوتر حرم شود؟

و با فرشته‌‌های وحی عشق، هم قدم شود؟

 

اجازه هست این کبوتر نشسته در حرم

پر شکسته‌اش برای مدحتان قلم شود؟

 

دو شش‌گوشه

آمده تا سخن از چشم خود آغاز کند

دهمین پنجره را سمت خدا باز کند

 

تا که یک پرده، خدا را به من ابراز کند،

جگر شیر بیارید که اعجاز کند

 

امتحان دیگر

در نقشه‌ها کوفه مکان دیگری دارد

در شهر سامرا نشان دیگری دارد

 

رفته علیّ دیگری در خیبری دیگر

تاریخ در نقلش بیان دیگری دارد

 

شاعر افگار

آن تُرک سلحشور که غوغای قیامت،

بنْموده عیان از رخ و زلف و قد و قامت

 

عشّاق وِرا بهره، نه جز آه و ندامت

از تیر نگاهش، نه کسی رَسته سلامت

 

 

تربت پاک

نوبت عهد، چو بر حضرت هادی آمد

گاه نشر نعم و بذل ایادی آمد

 

ابر بارنده، بهر کشور و وادی آمد

رهبر حاضر و فرماندۀ بادی آمد

 

خلعت شادی

ای آن که در زمانه شدی، پای بندِ نفس!

گشتی مطیعِ نفس، تو اندر کمندِ نفس

 

باشی دچارِ خواهشِ طبعِ بلندِ نفس

ای بی خبر رسد به تو آخر گزندِ نفس

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×