دسترسی سریع به موضوعات اشعار
هفتم آسمان
کربلا! ای جنّتالمأوای ما!
ای بهشت خلد و روحافزای ما!
زائرانت، قدسیان خوشسرشت
خادمانت، حور و غلمان بهشت
حساب و کتاب
خسته شدم، بریدهام آقا، شتاب کن
یا انتخاب کن بخرم، یا جواب کن
برگشتنم همان و فنا گشتنم همان
هرچه پل است پشت سر من خراب کن
دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
بنازم آنکه دائم گفتگوی کربلا دارد
دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
دلش چون کربلا کوی حسین است و نمیداند
که همچون دوردستان آروزی کربلا دارد
خاکآلوده رسیدیم به آن تربت پاک
دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم
بعد یک عمر که ماندیم... که عادت کردیم
دستهامان همه خالی... نه! پر از شعر و شرر
عشق فرمود: بیایید... اطاعت کردیم