دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
غدیر خواص

بشنوند این پیام، آنانکه:

پیروان تشیع نابند

تندروها بس است برگردند

کندروها خوش است بشتابند

 

نام مولایم علی، پیچیده بین علقمه

طبع من نذر نگاه پهلوان روزگار

عاشقش هستم، قرار از سینه‌ام برده نگار

 

آمده شیر خدا در بیشه دنبال شکار

می‌گذارد دشمن مولای ما پا به فرار

 

مادری آتش گرفت و دختری آتش گرفت

روز اول بسته کار عاشقی را با خدا

آنکه پای نخل‌های کوفه رفته تا خدا

 

هر اولوالعزمی که می‌گویند خاطر خواه اوست

عهد بسته پای عشقش با پیمبرها خدا

 

در خون خود حسین محمّد شد

فرقی نمی‌کند به کجا باشد، وقتی که مرد مرد خدا باشد

دست محمد است به همراهش، مردی که از تبار کسا باشد

 

دستی که در غدیر بلند آمد، در ساحل فرات به خاک افتاد

یک دست هم صدا که ندارد، آه، باید که هر دو دست جدا باشد

 

غدیر صحنۀ اوج ولایت است

چو شهر علم نبی گشت در علی بشود

بدا به حال هرآن کس که بر علی بشود

 

غدیر صحنۀ اوج ولایت است ببین

پیمبر آمده از هر نظر علی بشود

امشب سفر کرب و بلا می‌خواهم

تا ملائک همگی دور علی چرخیدند حاجیان را ز ارادت به علی سنجیدند

حاجیانی که همگی منتظر حق بودند در بر احمد مختار، علی را دیدند

این سه روز و آن سه روز کربلا

هان بگو بایستند، نگذرند حاضران به غایبان خبر برند

حاضران و غایبان که غایبند غایبان و حاضران که حاضرند

حاضران گوش بسته، چشم باز این جماعتی که کور یا کرند

قافله‌ای از غدیر راهرو کربلاست

بار سفر گو ببند هر که به ره آشناست

قافله‌ای از غدیر راهرو کربلاست

 

قافله‌ای سربلند بار سفر بسته‌اند

مبدا اینان غدیر مقصدشان نینواست

خورشیدهای توأمان

 تمام چشم­‌های تشنه حس کردند باران را

شبی که غنچه­‌ها دیدند بیداد زمستان را

 

من از اشک ترنج وُ تیغ­‌های سرخ می­‌ترسم

چه دستی کرد پرپر، حُسن یوسف­‌های گلدان را

کوتاه سروده
از بغض غدیر، کربلا ویران شد

عمری­ است زمین نینوا غم دارد

در خلوت گونه­‌هاش شبنم دارد

 

از بغض غدیر، کربلا ویران شد

این عرصه‌ هزار ابن ملجم دارد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×