دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
هفت بند نی (بند اول)

از آسمان به جان تو وقتی خبر رسید

فریاد کرد کعبه که وقت سفر رسید

 

از خود سفر کنید که فصل یگانگی ست

اکنون بهار رفتن از آیینه سر رسید

 

وقت طواف کعبه غمی بر دلت نشست

برخاستی که وقت طوافی دگر رسید

بند هشتم
ترکیب بند عاشورایی استاد مشفق کاشانی

در باغ دین چون آفت باد خزان فتاد

بس سروها به خاک، درین بوستان فتاد

واحسرتا، که زلزله در آسمان فتاد

«بر حربگاه، چون ره آن کاروان فتاد

                   شور نشور، واهمه را در گمان فتاد»

بند ششم
ترکیب بند عاشورایی استاد مشفق کاشانی

از داد، تا به عرصۀ محشر علم زنند

از تشنه­‌کام دشت بلاخیز دم زنند

پس کوفیان به حشر، قدم از عدم زنند

«ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند

                   یک‌باره بر جریدۀ رحمت قلم زنند»

بند سوم ترکیب بند استاد مشفق کاشانی

روزی که دشت ماریه دریای خون شدی

جان‌های پاک از تن خاکی برون شدی

عقل درشت خوی، اسیر جنون شدی

«کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی

وین خرگه بلند ستون بی‌‌ستون شدی»

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند سیزدهم: سالار شهیدان حضرت اباعبدالله (ع)

شوق تو بهر وصل صبوری گداز بود

در اوج با لهیبِ دلت هم­تراز بود

 

یک لحظه تا وصال دگر بیشتر نماند

اما به چشمِ شوقِ تو عمری دراز بود

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند دوازدهم: سالار شهیدان حضرت اباعبدالله (ع)

از بادۀ نگه، دل ما را خراب کن

بر تاک مانده­‌ایم تو ما را شراب کن

 

لبریز بادۀ نگه توست خُمِّ دهر

ما را به یک صُراحیِ دیگر خراب کن

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند یازدهم: حضرت سیدالساجدین (ع)

آری، به روز واقعه بیمار بوده‌ای

اما ذخیره بهر دل یار بوده‌­ای

 

با امر حق به فاجعه نزدیک مانده­‌ای

دور از نگاه تیره اغیار بوده­‌ای

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند دهم: حضرت ابوالفضل (ع)

 

آن چشم­‌ها که شرم در آن ناگزیر بود

تصویری از حماسه درونِ حریر بود

 

در نینوا، درخششِ آن چهر پُر فروغ

چون رویش ستاره، کنارِ کویر بود

 

وان پرتو ملایم و مهتابیِ وقار

در چهره‌­اش چو هاله ماه مُنیر بود

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند دوم: نقش کبریا

 

انگار کربلا، رقمِ خامۀ خداست

یا پرده­‌ای نگاشته از نقش کبریاست

 

یک سوی، نقشِ روشنِ سبز و سپید را

بر آن نگاره بُرد که پیدا و روشناست

ترکیب بند عاشورایی علی موسوی گرمارودی
بند نخست: از گلوی غمگن فرات

می‌گریم از غمی که فزون‌تر ز عالَم است

گر نعره برکشم ز گلوی فلک کم است

 

پندارم آنکه پشت فلک نیز خم می‌شود

زین غم که پشت عاطفه زان تا ابد خم است

 

یک نیزه از فراز حقیقت فراتر است

آن سر که در تلاوتِ آیاتِ محکم است

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×