دسترسی سریع به موضوعات اشعار
احلی من العسل
شبیه بارش فریادها با ذکر «یا رب»ها
عطش میریخت بر روی زمین از خشکی لبها
زمین میسوخت در تب، عاشقان در تاب بی تابی
تماشایی است طرز سوختن در تابها، تبها
گلستان پرپر
اگرچه گلستان تو پرپر است
جهان از نگاه تو زیباتر است
جهان از نگاه تو صبحی زلال
که پاشیده از حنجر اصغر است
چو آب رفتهای و چون شراب برگشتی
گُلی که رفتهای، امّا گلاب برگشتی
چو آب رفتهای و چون شراب برگشتی
ستارۀِ حرمم بودهای تو تا دیشب
قَدَت کشیده شد و ماهتاب برگشتی
حسیـن، وجــه خـــداست
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
به هــرکــه مینگـرم در لباس احرامش
دلش به جانب کعبه است و رو به سوی خداست