دسترسی سریع به موضوعات اشعار
چقدر صحنۀ اعجاز عاشقی زیباست
شروع فصل سرودن، شروع ماتم هاست
و درنگاه ِ تمام ِ فرشتهها غوغاست
چقدر تشنه پریدن به کامشان شیرین
چقدر وسعت دلهای پاکشان دریاست
فردا امامت دو جهان سهم دست توست
وقتی که عشق در دل طوفان غروب کرد
خورشید درهجوم زمستان غروب کرد
در خود شکست وسعت لبریز آسمان
در ابرهای یخ زده باران غروب کرد
فراتی هست اینجا پیش رو، اما نبود ای کاش
یقین تکلیف طفلان، با عطش اینگونه روشن بود
فراتی هست اینجا پیش رو، اما نبود ای کاش!
چه میشد که نبود اصغر در این لشگر، اگر هم بود
سفیدیِ گلویش این قدر زیبا نبود ای کاش!