دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دانه‌های تسبیح

یکدم بیا و بنگر این خیلِ آشنا را

لبخند فکرِ خوبی است ... گریان مشو خدا را

 

پیمان گسستگانید! چون دانه‌های تسبیح

دیگر رها کنید این موسیقیِ ریا را

 

بر سر نیزه باش همسفرم

دست‌های توتکیه گاهم بود، دستت افتاد و پشت من خم شد سایه‌ات ازسر حسینت آه، سایه‌ات از سر حرم کم شد کهنه سرباز سرفراز حسین، تا که دیدم سرت شکسته شده باز محراب مسجد کوفه، پیش چشمان من مجسم شد

مدح حضرت معصومه (س)
زینب حضرت رضایی تو!

آمدی و بهشت را با خود

به دل این کویر آوردی

کوثرانه قدم زدی در شهر

خیرهای کثیر آوردی

 

قهرمان صبر

آفتاب آسمان مجد و رحمت زینب است

حامی توحید و قرآن و ولایت زینب است

 

درّ دریای فضیلت، عنصر شرم و عفاف

قهرمان عرصۀ صبر و شهامت زینب است

اضافه کن تو به نهج البلاغه خطبۀ عشق

بخوان برای خدا خطبه‌ات شنیدنی است و این حماسه به دست تو آفریدنی است بتاب بر شب این شهر یخ زده خورشید بگو که ماه تو بر نیزه نیز دیدنی است  

به مناسبت شهادت امام صادق (ع)
در غَمَش باز کربلا می‌سوخت

باز هم نوبتِ مدینه شد و

درغَمَش باز کربلا می‌سوخت

باز در کوچۀ بنی‌هاشم

خانه‌ای بین شعله‌ها می‌سوخت

شرح این روضه، روضه‌ها دارد

شب جمعه به لب نوا دارد

نفسش بوی کربلا دارد

 

به روی سر در حسینیه‌اش

پرچم صاحب اللوا دارد

 

بارها گفته کربلا رفتن

پا برهنه عجب صفا دارد

با سپاس از استاد فرشچیان
عصر عاشورا

قتلگاهى است پر از داغ، نظرها نگران ظهرِ مجروح از این داغ مهیّا، نگران عطش، آویخته از ابر شناور در کوه در پىِ رفتن هفتاد و دو دریا، نگران

فریاد عاشورا

از بلا پروا کجا دارد دل دریایی‌ات  راه بر طوفان ببندد قامت سینایی‌ات  سینه‌ات جولانگه امواج طوفان بلاست  شور اقیانوس دارد، دیدۀ دریایی‌ات  

بر تو چه گذشت...

در یورش آن سپاه بر تو چه گذشت

بی یاور و بی پناه بر تو چه گذشت

 

لشگر همه سوی تو هجوم آوردند

در گودی قتلگاه بر تو چه گذشت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×