- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۱/۲۳
- بازدید: ۲۱۲۹
- شماره مطلب: ۹۹۱
-
چاپ
مردی که معنای کلامش را نفهمیدند
نامحرمان راز قیامش را نفهمیدند
رمز قیام و اوج نامش را نفهمیدند
هفت آسمان در نای خود آوای غربت داشت
مردی که معنای کلامش را نفهمیدند
آزادگی را رنگ و رویی تازه میبخشید
نامردان لطف مرامش را نفهمیدند
مقصودش از ترک حرم حفظ عدالت بود
تفسیر حج ناتمامش را نفهمیدند
کامی عطش پرور به عالم هدیه کرد اما
تردامنان هرگز پیامش را نفهمیدند
حتی شب آخر شب نجواگران عشق
آهنگ زیبای خیامش را نفهمیدند
از مشرق نی سر زد آن خورشید روشنگر
سنگین دلان اوج مقامش را نفهمیدند
-
چراغ کربلا
در این صحرا که خارش، بوسه میزد دامن ما را
به پای جان سماعی هست در خون گلشن ما را
سماعی بی سرو بی دست، اما آنچنان موزون
که نی نجوا کند آهنگ از خود رفتن ما را
-
مادر دو آینه
بانوی صبر ای گهر عشق را امین
عاشقترین نگاه اهورایی زمین
ای در طواف سایۀ چشم تو آفتاب
از خرمن شکوه تو احساس خوشهچین
-
سرسبز
چون چشمه برآمده است سرسبز شود
با چشم تر آمده است سرسبز شود
با جاری خون به عرصۀ عاشورا
پیرانه سر آمده است سرسبز شود
-
داغ سرخ
هر چند نگاه تو مقیّد به رضاست
در باغ دلت عطر بهشت شهداست
در سینۀ مجروح تو داغی سرخ از
خورشیدِ به خون نشستۀ کرببلاست
مردی که معنای کلامش را نفهمیدند
نامحرمان راز قیامش را نفهمیدند
رمز قیام و اوج نامش را نفهمیدند
هفت آسمان در نای خود آوای غربت داشت
مردی که معنای کلامش را نفهمیدند
آزادگی را رنگ و رویی تازه میبخشید
نامردان لطف مرامش را نفهمیدند
مقصودش از ترک حرم حفظ عدالت بود
تفسیر حج ناتمامش را نفهمیدند
کامی عطش پرور به عالم هدیه کرد اما
تردامنان هرگز پیامش را نفهمیدند
حتی شب آخر شب نجواگران عشق
آهنگ زیبای خیامش را نفهمیدند
از مشرق نی سر زد آن خورشید روشنگر
سنگین دلان اوج مقامش را نفهمیدند