مشخصات شعر

چقدر با سر زانو به کربلا رفتند

بدون چون و بدون چرا نمی‌ماندند

شبیه رود، شبیه صبا، نمی‌ماندند

 

چه کربلاست که عالم به‌هوش می‌آید

پس از شنیدن چاووش‌ها نمی‌ماندند

 

به التماس، به خواهش، به هر چه که می‌شد

خلاصه قافله می‌رفت، جا نمی‌ماندند

 

چقدر با سر زانو به کربلا رفتند

از اشتیاق حرم روى پا نمی‌ماندند

 

فروختند النگوى نوعروسان را

قدیم معطل این چیزها نمی‌ماندند

 

شب زیارتى اربعین، دهاتى‌ها

به احترام تو در روستا نمی‌ماندند

 

فقط دو مرتبه باید به کربلا بروى

بدین طریق بفهمى چرا نمی‌ماندند

 

خدا نبود اگر این «حسین، حسین» نبود

و بندگان خدا، با خدا نمی‌ماندند

 

چقدر با سر زانو به کربلا رفتند

بدون چون و بدون چرا نمی‌ماندند

شبیه رود، شبیه صبا، نمی‌ماندند

 

چه کربلاست که عالم به‌هوش می‌آید

پس از شنیدن چاووش‌ها نمی‌ماندند

 

به التماس، به خواهش، به هر چه که می‌شد

خلاصه قافله می‌رفت، جا نمی‌ماندند

 

چقدر با سر زانو به کربلا رفتند

از اشتیاق حرم روى پا نمی‌ماندند

 

فروختند النگوى نوعروسان را

قدیم معطل این چیزها نمی‌ماندند

 

شب زیارتى اربعین، دهاتى‌ها

به احترام تو در روستا نمی‌ماندند

 

فقط دو مرتبه باید به کربلا بروى

بدین طریق بفهمى چرا نمی‌ماندند

 

خدا نبود اگر این «حسین، حسین» نبود

و بندگان خدا، با خدا نمی‌ماندند

 

۱ نظر
 
  • جعفری ۱۴۰۰/۰۵/۲۲

    خیلی خوب

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×