- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۹/۰۱
- بازدید: ۱۱۹۵۲
- شماره مطلب: ۹۲۸۴
-
چاپ
نشان «ما رأیت»
عشق را بر روی رمل و ماسهها دیدم حسین
غرق در خون، روی خاک کربلا دیدم حسین
پیکر پاک تو را پامال سم اسبها
رأس تو بر روی نی از تن جدا دیدم حسین
این کبودیهاست بر جسمم نشان «ما رأیت»
دیده واکن تا ببینی آنچه را دیدم حسین
کاروان را از کنار کشتهها دادند عبور
یک طرف تنها و سویی دست و پا دیدم حسین
جسم ساقی در کنار علقمه افتاده بود
عضو عضو پیکرش از هم سوا دیدم حسین
چشم واکن، چشم پر اشکم روایت میکند
بعد تو در این بیابانها چهها دیدم حسین
از سر این شهر تا آن شهر گرداندندمان
بر سر بازارها، آزارها دیدم حسین
وارثان عفت و شرم و حیا را بی سپر
زیر تیر چشمهای بی حیا دیدم حسین
کاروان بود و صدای الامان کودکان
هرطرف که چشم چرخاندم، جفا دیدم حسین
هرطرف که چشم چرخاندم میان امتش
عاقبت اجر رسالت را ادا دیدم حسین
بغض سنگینی گلوی خواهرت را میفشرد
تا سرت را بین آن طشت طلا دیدم حسین
نشان «ما رأیت»
عشق را بر روی رمل و ماسهها دیدم حسین
غرق در خون، روی خاک کربلا دیدم حسین
پیکر پاک تو را پامال سم اسبها
رأس تو بر روی نی از تن جدا دیدم حسین
این کبودیهاست بر جسمم نشان «ما رأیت»
دیده واکن تا ببینی آنچه را دیدم حسین
کاروان را از کنار کشتهها دادند عبور
یک طرف تنها و سویی دست و پا دیدم حسین
جسم ساقی در کنار علقمه افتاده بود
عضو عضو پیکرش از هم سوا دیدم حسین
چشم واکن، چشم پر اشکم روایت میکند
بعد تو در این بیابانها چهها دیدم حسین
از سر این شهر تا آن شهر گرداندندمان
بر سر بازارها، آزارها دیدم حسین
وارثان عفت و شرم و حیا را بی سپر
زیر تیر چشمهای بی حیا دیدم حسین
کاروان بود و صدای الامان کودکان
هرطرف که چشم چرخاندم، جفا دیدم حسین
هرطرف که چشم چرخاندم میان امتش
عاقبت اجر رسالت را ادا دیدم حسین
بغض سنگینی گلوی خواهرت را میفشرد
تا سرت را بین آن طشت طلا دیدم حسین