- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۹/۰۱
- بازدید: ۲۹۰۱
- شماره مطلب: ۹۲۶۴
-
چاپ
کنج خرابه هم چقدر یاد مادر است
هیزم رسید و آتشی از در بلند شد
ای وای من که نالۀ مادر بلند شد
مأمور شد به صبر علی، از سکوت او
سوء استفاده کرد ستمگر، بلند شد
با جمعی از ارازل و اوباش ریخت و
پایش برای کشتن مادر بلند شد
در را شکست او، کمر شیعه را شکست
طوری که وای وای پیمبر بلند شد
طوری زدند خاطرشان جمع جمع شد
طوری زدند نالۀ حیدر بلند شد
با این همه همین که علی بین کوچه رفت
دیوار را گرفت از آن در بلند شد
دستش رسید دامن مولا، ولی شکست
از بس قلاف تیغ مکرر بلند شد
زینب شنید گریۀ در، آه میخ را
زینب گریست، داد برادر بلند شد
کنج خرابه هم چقدر یاد مادر است
وقتی دوباره گریۀ دختر بلند شد
* * *
این راه فاطمه است که سر بر ولی دهیم
اینگونه بود شیعه اگر سر بلند شد
-
عشق اسطرلاب مردان خداست
هرچه بادا باد! اما عشق باد
عشق بادا، عشق بادا، عشق باد
جوهر این عاشقیها عشق باد
کار دنیا کار فردا عشق باد
عقل رفت و گفت تنها عشق باد
-
ز اوج شانۀ او آسمان به خاک افتاد
خدا زمین و زمان را دوباره حیران ساخت
تمام شوکت خود را به شکل انسان ساخت
به دست قدرت خود، خلقتی شگفت آورد
گرفت پرده ز رویی، جهان گلستان ساخت
-
ماه پر آفتاب
دلی دارم و خانۀ بوتراب است
سری دارم و خاک عالیجناب است
عوض کرده روز و شبم جای خود را
که ماهی دمیده پر از آفتاب است
-
ارمنی آمد و مسلمان شد
گرچه سرگرم کسب و کارش بود
نان خور رزق کار و بارش بود
او که با عالم خودش میساخت
روز و شب با غم خودش میساخت
کنج خرابه هم چقدر یاد مادر است
هیزم رسید و آتشی از در بلند شد
ای وای من که نالۀ مادر بلند شد
مأمور شد به صبر علی، از سکوت او
سوء استفاده کرد ستمگر، بلند شد
با جمعی از ارازل و اوباش ریخت و
پایش برای کشتن مادر بلند شد
در را شکست او، کمر شیعه را شکست
طوری که وای وای پیمبر بلند شد
طوری زدند خاطرشان جمع جمع شد
طوری زدند نالۀ حیدر بلند شد
با این همه همین که علی بین کوچه رفت
دیوار را گرفت از آن در بلند شد
دستش رسید دامن مولا، ولی شکست
از بس قلاف تیغ مکرر بلند شد
زینب شنید گریۀ در، آه میخ را
زینب گریست، داد برادر بلند شد
کنج خرابه هم چقدر یاد مادر است
وقتی دوباره گریۀ دختر بلند شد
* * *
این راه فاطمه است که سر بر ولی دهیم
اینگونه بود شیعه اگر سر بلند شد