- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۹/۰۱
- بازدید: ۳۰۷۵
- شماره مطلب: ۹۲۴۹
-
چاپ
علت گریه
این چند روزه لرز تنت بیشتر شده
شاید تو را هم از قفس غم رها کنند
این آب از گلوی تو پایین نمیرود
بس کن دگر، بگو پسرت را صدا کنند
مزد رسالت دل لرزان مصطفی است
این لرزشی که بر سر و دستت رسیده است
این آخرین زمان حضور ائمه است
این روزگار، مثل تو رنگش پریده است
دارد به دست خود به لبت آب میدهد
فرزند پنج ساله که پیشت نشسته است
مثل امیدهای به زهر آرمیدهات
از بغض، راه آه نفسهاش بسته است
حالا که در جوانیات از دست میروی
کاری برای غربت مهدی نمیکنی؟
در رفت و آمد غم و در ازدحام داغ
فکری برای غیبت مهدی نمیکنی؟
باشد، برو، ولی به دو چشمش نگاه کن
خون دل است اینکه به رخسارش آمده
از بهر یوسفت چه کسانی ببین که بعد
در مصر روزگار، به بازارش آمده
او را بغل بگیر، که آغوش آخر است
شاید هزار سال دچار بلا شود
شاید غریب کوچۀ جهل و غرورها
شاید اسیر سلسلۀ کینهها شود
دارد کنار پیکر تو گریه میکند
یعنی که آب غسل تو هم جفت و جور شد
باید برای تو کفنی دست و پا کند
گویا دوباره داغ غریبی مرور شد
اصلاً بپرس گریۀ او از برای چیست؟
شاید برای بی کفنی گریه میکند
شاید برای تشنه لبی ناله میزند
شاید برای پاره تنی گریه میکند
علت گریه
این چند روزه لرز تنت بیشتر شده
شاید تو را هم از قفس غم رها کنند
این آب از گلوی تو پایین نمیرود
بس کن دگر، بگو پسرت را صدا کنند
مزد رسالت دل لرزان مصطفی است
این لرزشی که بر سر و دستت رسیده است
این آخرین زمان حضور ائمه است
این روزگار، مثل تو رنگش پریده است
دارد به دست خود به لبت آب میدهد
فرزند پنج ساله که پیشت نشسته است
مثل امیدهای به زهر آرمیدهات
از بغض، راه آه نفسهاش بسته است
حالا که در جوانیات از دست میروی
کاری برای غربت مهدی نمیکنی؟
در رفت و آمد غم و در ازدحام داغ
فکری برای غیبت مهدی نمیکنی؟
باشد، برو، ولی به دو چشمش نگاه کن
خون دل است اینکه به رخسارش آمده
از بهر یوسفت چه کسانی ببین که بعد
در مصر روزگار، به بازارش آمده
او را بغل بگیر، که آغوش آخر است
شاید هزار سال دچار بلا شود
شاید غریب کوچۀ جهل و غرورها
شاید اسیر سلسلۀ کینهها شود
دارد کنار پیکر تو گریه میکند
یعنی که آب غسل تو هم جفت و جور شد
باید برای تو کفنی دست و پا کند
گویا دوباره داغ غریبی مرور شد
اصلاً بپرس گریۀ او از برای چیست؟
شاید برای بی کفنی گریه میکند
شاید برای تشنه لبی ناله میزند
شاید برای پاره تنی گریه میکند