- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۹/۰۱
- بازدید: ۱۹۷۷
- شماره مطلب: ۹۱۹۶
-
چاپ
جهاد عظیم
بنا نبود بمانی غریب در صحرا
و خواهرت بشود بی نصیب در صحرا
بنا نبود که تکیه به نیزهات بزنی
مرا برای جهاد عظیم، خط بزنی
بنا نبود مهیای سوختن باشی
میان خیمه پی کهنه پیرهن باشی
زمین نیفت کتاب مقدس زینب!
فدای بیکسیات! ای همه کس زینب
عصای دست شدن رسم خواهری باشد
علی الخصوص که خواهر برادری باشد
به راه عشق تو این چشم تر که چیزی نیست
جگر برای تو دادم پسر که چیزی نیست
بیا خودت پسران مرا ببر میدان
که پیش مرگ تو باشند این دو در میدان
بیا که شاهد حاجت رواییات باشند
بزرگ کردمشان تا فداییات باشند
تو را به جان من آقا قبول کن بروند
به حق چادر زهرا قبول کن بروند
چه بهتر است نبینند راه بسته شده
در ازدحام ره قتلگاه بسته شده
چه بهتر است نبییند زخم خنجر را
به سمت خیمۀ زنها هجوم لشگر را
چه بهتر است نباشند و خون جگر نشوند
شبیه من وسط خیمه شعلهور نشوند
چه بهتر است نبینند اوج این غم را
به روی مادرشان ضربههای محکم را
چه بهتر است نبینند آب خواهم شد
اسیر، وارد بزم شراب خواهم شد
-
حیف عباس، که توصیف به ظاهر بشود
محضر آب، دم از پاکی دریا نزنید
محضر خاک، دم از وسعت صحرا نزنید
تا زمانی که ندادید ضرر پای نگار
لاف بیهودۀ عاشق شدن اینجا نزنید
-
سزاوار گل، خندۀ خار نیست
سر خاک تو بی خبر آمدم
عزادارم و خون جگر آمدم
درست است بی بال و پر آمدم
به شوق تو اما، به سر آمدم
-
مصیبت نامه
ای سربلندی پیمبرها سر تو
تابیده مثل ماه بر دنیا، سر تو
رفتم تمام شهرها را با سر تو
دیدی رسیدم آخرش بالا سر تو
-
بر پای سفرۀ تو نشستیم یا حسن
پا از گلیم بیشتر انداخته گدا
وقتی به خاک پات، سر انداخته گدا
اطراف صحن بال و پر انداخته گدا
گر سوی گنبدت نظر انداخته گدا
جهاد عظیم
بنا نبود بمانی غریب در صحرا
و خواهرت بشود بی نصیب در صحرا
بنا نبود که تکیه به نیزهات بزنی
مرا برای جهاد عظیم، خط بزنی
بنا نبود مهیای سوختن باشی
میان خیمه پی کهنه پیرهن باشی
زمین نیفت کتاب مقدس زینب!
فدای بیکسیات! ای همه کس زینب
عصای دست شدن رسم خواهری باشد
علی الخصوص که خواهر برادری باشد
به راه عشق تو این چشم تر که چیزی نیست
جگر برای تو دادم پسر که چیزی نیست
بیا خودت پسران مرا ببر میدان
که پیش مرگ تو باشند این دو در میدان
بیا که شاهد حاجت رواییات باشند
بزرگ کردمشان تا فداییات باشند
تو را به جان من آقا قبول کن بروند
به حق چادر زهرا قبول کن بروند
چه بهتر است نبینند راه بسته شده
در ازدحام ره قتلگاه بسته شده
چه بهتر است نبییند زخم خنجر را
به سمت خیمۀ زنها هجوم لشگر را
چه بهتر است نباشند و خون جگر نشوند
شبیه من وسط خیمه شعلهور نشوند
چه بهتر است نبینند اوج این غم را
به روی مادرشان ضربههای محکم را
چه بهتر است نبینند آب خواهم شد
اسیر، وارد بزم شراب خواهم شد