- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۹/۰۱
- بازدید: ۵۸۸۰
- شماره مطلب: ۹۱۷۹
-
چاپ
دیر شد آقا، چه شد پس کربلایم یا رضا؟
تا خداوندان شمایید و گدایانیم ما
در مسیر طوس، آهوی بیابانیم ما
پشت سقاخانهات دنبال درمانیم ما
سربلندیم و سرافرازیم و بارانیم ما
زیر دین گنبد شاه خراسانیم ما
دست ما خالی که باشد زود بالا میرود
پای مجنون بشکند هم سوی لیلا میرود
غالباً «لن» که بیاید صحبت از «لا» میرود
لا اله ما اگر دنبال الا میرود
علتش این است که با تو مسلمانیم ما
نیست ما را پیش دریا منت جو هیچوقت
با طبیبان نیست مارا میل دارو هیچوقت
غیر مشهد دست ما جایی نزد رو هیچوقت
گر میسر نیست مارا قرب آهو هیچوقت
تا دم محشر همان کلب نگهبانیم ما
دلخوشی ماست لانه کنج ایوان داشتن
نوکری در گوشه میخانه تا جان داشتن
وقت حاجت داشتن شاه خراسان داشتن
از کریمان خواستن یعنی دوچندان داشتن
شکرلله رعیت دربار سلطانیم ما
ما کبوترها دم گنبد مقرب میشویم
بال ما دور تو که پر زد مقرب میشویم
هرکجا نام تو میآید مقرب میشویم
در زیارتهای قم مشهد مقرب میشویم
با همین آواره بودن عبد جانانیم ما
خاک پایت معجزات کبریایی درس داد
به دو صد زرگر فنون کیمیایی درس داد
سوزن خیاط زر شد پارسایی درس داد
پیر پالان دوز به شیخ بهایی درس داد
کیمیا این بارگاه است و نمیدانیم ما
مینوازد گاه گاهی هم سلیمان مور را
وا مکن از خانهات این وصلۀ ناجور را
شاد کن سلمانی بی تاب نیشابور را
قول دادی پر کنی تنهاییم در گور را
زیر خاک آقا بدون تو پریشانیم ما
سجدههایم یا رضا و ربنایم یا رضا
میزنم هرشب صدایت کن صدایم یا رضا
میشود آمین دعایت با دعایم ی ارضا
دیر شد آقا، چه شد پس کربلایم یا رضا؟
ناخوش خوش احوالیم آقا، دیده گریانیم ما
سر در این خانهها با ما و پرچم با خودت
دستۀ سینهزنی با ما ولی دم با خودت
روزی اشک تمام نوکران هم با خودت
واقعاً دلواپسیم آقا، محرم باخودت
از عزاداران آن آقای عطشانیم ما
رفته رفته نالۀ مظلوم دارد میرسد
مادری با کودکی معصوم دارد میرسد
آه! آهِ خواهری مهموم دارد میرسد
خنجر کندی روی حلقوم دارد میرسد
از غم انگشترش پاره گریبانیم ما
چکمهای آمد کنار پیکرش یابن شبیب
روی تل میزد به صورت خواهرش یابن شبیب
جای او شمر آمده بالاسرش یابن شبیب
آه آه از ضربههای آخرش یابن شبیب
انتهای روضه را زنده نمیمانیم ما
-
باید براى کرببلا، از نجف گذشت
باید نشست و از برکاتى چنین نوشت
تا روز حشر از حسناتى چنین نوشت
از کشتى وسیع نجاتى چنین نوشت
از شور بهتر از عرفاتى چنین نوشت
-
زینت منبرها
میشه با یک پرچم
یهجا هیئت باشه
میاد اونجا زهرا
حتی خلوت باشه
-
کوثر خوشگوار، دست شماست
هرکه را آسمانیاش کردند
در نگاه تو فانیاش کردند
هر که عطر و بوی تو داشت
غرق در مهربانیاش کردند
دیر شد آقا، چه شد پس کربلایم یا رضا؟
تا خداوندان شمایید و گدایانیم ما
در مسیر طوس، آهوی بیابانیم ما
پشت سقاخانهات دنبال درمانیم ما
سربلندیم و سرافرازیم و بارانیم ما
زیر دین گنبد شاه خراسانیم ما
دست ما خالی که باشد زود بالا میرود
پای مجنون بشکند هم سوی لیلا میرود
غالباً «لن» که بیاید صحبت از «لا» میرود
لا اله ما اگر دنبال الا میرود
علتش این است که با تو مسلمانیم ما
نیست ما را پیش دریا منت جو هیچوقت
با طبیبان نیست مارا میل دارو هیچوقت
غیر مشهد دست ما جایی نزد رو هیچوقت
گر میسر نیست مارا قرب آهو هیچوقت
تا دم محشر همان کلب نگهبانیم ما
دلخوشی ماست لانه کنج ایوان داشتن
نوکری در گوشه میخانه تا جان داشتن
وقت حاجت داشتن شاه خراسان داشتن
از کریمان خواستن یعنی دوچندان داشتن
شکرلله رعیت دربار سلطانیم ما
ما کبوترها دم گنبد مقرب میشویم
بال ما دور تو که پر زد مقرب میشویم
هرکجا نام تو میآید مقرب میشویم
در زیارتهای قم مشهد مقرب میشویم
با همین آواره بودن عبد جانانیم ما
خاک پایت معجزات کبریایی درس داد
به دو صد زرگر فنون کیمیایی درس داد
سوزن خیاط زر شد پارسایی درس داد
پیر پالان دوز به شیخ بهایی درس داد
کیمیا این بارگاه است و نمیدانیم ما
مینوازد گاه گاهی هم سلیمان مور را
وا مکن از خانهات این وصلۀ ناجور را
شاد کن سلمانی بی تاب نیشابور را
قول دادی پر کنی تنهاییم در گور را
زیر خاک آقا بدون تو پریشانیم ما
سجدههایم یا رضا و ربنایم یا رضا
میزنم هرشب صدایت کن صدایم یا رضا
میشود آمین دعایت با دعایم ی ارضا
دیر شد آقا، چه شد پس کربلایم یا رضا؟
ناخوش خوش احوالیم آقا، دیده گریانیم ما
سر در این خانهها با ما و پرچم با خودت
دستۀ سینهزنی با ما ولی دم با خودت
روزی اشک تمام نوکران هم با خودت
واقعاً دلواپسیم آقا، محرم باخودت
از عزاداران آن آقای عطشانیم ما
رفته رفته نالۀ مظلوم دارد میرسد
مادری با کودکی معصوم دارد میرسد
آه! آهِ خواهری مهموم دارد میرسد
خنجر کندی روی حلقوم دارد میرسد
از غم انگشترش پاره گریبانیم ما
چکمهای آمد کنار پیکرش یابن شبیب
روی تل میزد به صورت خواهرش یابن شبیب
جای او شمر آمده بالاسرش یابن شبیب
آه آه از ضربههای آخرش یابن شبیب
انتهای روضه را زنده نمیمانیم ما