- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۸/۰۱
- بازدید: ۳۰۵۲
- شماره مطلب: ۹۱۵۴
-
چاپ
نور واحد
در زیر آفتاب تو ماندی حسین هم
ای تشنه! دور از آب تو ماندی حسین هم
پیر و جوان نداشت، که یک نور واحدید
در قلب شیخ و شاب تو ماندی حسین هم
کم یا زیاد مرثیه، فرقی نمیکند
در روضه در کتاب، تو ماندی حسین هم
گودال و بام، مرز قبول شهادتند
راضی از انتخاب، تو ماندی حسین هم
شمشیر و زهر، هر دو جگر پاره میکنند
دل خون و دل کباب، تو ماندی حسین هم
در روضههای کرببلا جانگدازتر
داغ از غم رباب، تو ماندی حسین هم
هرگز نمیرد آنکه از او زندهایم ما
پس با همین حساب تو ماندی، حسین هم
-
گنجینۀ اسرار
زیر ایوان طلایت بخت با من یار شد
شور و حالم قیل و قال کوچه و بازار شد
هرکسی عمّان نخواهد شد مگر در خانهات
در حرم بودم، دلم گنجینۀ اسرار شد
-
ارث قبیله
ارث قبیله است که هرکس جوانتر است
مویش سفید گشته و قدش کمانتر است
این بیست و پنج سال که سنی نمیشود
اما بهار عمر شما پر خزانتر است
-
عشق در کرببلا و زندگی در کربلاست
بشنو از من، دارم از یارم حکایت میکنم
سینهای دارم کز آن شرح محبت میکنم
هر جوانی را دلی هر عاشقی را سینهای است
من دلی دارم که آن را وقف هیئت میکنم
نور واحد
در زیر آفتاب تو ماندی حسین هم
ای تشنه! دور از آب تو ماندی حسین هم
پیر و جوان نداشت، که یک نور واحدید
در قلب شیخ و شاب تو ماندی حسین هم
کم یا زیاد مرثیه، فرقی نمیکند
در روضه در کتاب، تو ماندی حسین هم
گودال و بام، مرز قبول شهادتند
راضی از انتخاب، تو ماندی حسین هم
شمشیر و زهر، هر دو جگر پاره میکنند
دل خون و دل کباب، تو ماندی حسین هم
در روضههای کرببلا جانگدازتر
داغ از غم رباب، تو ماندی حسین هم
هرگز نمیرد آنکه از او زندهایم ما
پس با همین حساب تو ماندی، حسین هم