مشخصات شعر

چشم ترت وقف روضه‌‌های حسین است

نوبت عشق است و کار و بار حرام است

هرچه به جز گفتن از نگار حرام است

 

جبر تو گر هست، اختیار حرام است

محضر خورشید، سایه‌سار حرام است

 

گم شده در جاد‌ه‌ایم، راهنما باش

حضرت هادی به فکر این فقرا باش

 

وقت گذر نور باش رهگذران را

باز به دستت بگیر نبض زمان را

 

جان بده با یک حدیث، پیر و جوان را

پرکن از ‌ایمان دوباره گوش اذان را

 

ای همۀ آفتاب‌ها لب بامت

مؤمن و کافر همه فدای مرامت

 

دست تو حاتم ز هر فقیر و گدا ساخت

حرکت نعلین تو ز خاک، طلا ساخت

 

پیچش عمامه‌ات ز عرش، نما ساخت

برد هر آنکس که قبله سمت شما ساخت

 

ذکرتو بر دردها دواست همیشه

کعبۀ حجاج، سامراست همیشه

 

ما سر و سامان نداشتیم، تو دادی

مرهم و درمان نداشتیم، تو دادی

 

شوق کریمان نداشتیم، تو دادی

میل به قرآن نداشتیم، تو دادی

 

پر به هوای تو می‌زنیم، چه بهتر!

پوزه به پای تو می‌زنیم، چه بهتر!

 

از قبل جامعه قرار گرفتیم

خط به خطش حس افتخار گرفتیم

 

شیعۀ آقا شدیم، عیار گرفتیم

راه به سوی همین دیار گرفتیم

 

در حرمت مثل کعبه، شور و صفا هست

گنبد و گلدسته‌هات در دل ما هست

 

در شب تاریک، نور ماه مرا کشت

دیدن این صحن و بارگاه مرا کشت

 

خلوتی «سر من راه» مرا کشت

گریۀ زوار زا به راه، مرا کشت

 

موشک و خمپاره سمت و سوی حرم خورد

حضرت حجت چقدر پای تو غم خورد

 

تا به ابد در دلت عزای حسین است

گریۀ هر روزه‌ات برای حسین است

 

چشم ترت وقف روضه‌‌های حسین است

مرهم درد تو، کربلای حسین است

 

شکر، خدا پاسخ دعای تورا داد

قبۀ ارباب ما، شفای تو را داد

 

جد غریبت به زیر تیغ و سنان بود

بر جگرش داغ مرگ تازه جوان بود

 

هم بدنش در حصار نیزه‌زنان بود

هم که نگاهش سوی خیام زنان بود

 

از دهنش گرچه یاغیاث شنیدند

زندۀ جاوید را به نیزه کشیدند

 

چشم ترت وقف روضه‌‌های حسین است

نوبت عشق است و کار و بار حرام است

هرچه به جز گفتن از نگار حرام است

 

جبر تو گر هست، اختیار حرام است

محضر خورشید، سایه‌سار حرام است

 

گم شده در جاد‌ه‌ایم، راهنما باش

حضرت هادی به فکر این فقرا باش

 

وقت گذر نور باش رهگذران را

باز به دستت بگیر نبض زمان را

 

جان بده با یک حدیث، پیر و جوان را

پرکن از ‌ایمان دوباره گوش اذان را

 

ای همۀ آفتاب‌ها لب بامت

مؤمن و کافر همه فدای مرامت

 

دست تو حاتم ز هر فقیر و گدا ساخت

حرکت نعلین تو ز خاک، طلا ساخت

 

پیچش عمامه‌ات ز عرش، نما ساخت

برد هر آنکس که قبله سمت شما ساخت

 

ذکرتو بر دردها دواست همیشه

کعبۀ حجاج، سامراست همیشه

 

ما سر و سامان نداشتیم، تو دادی

مرهم و درمان نداشتیم، تو دادی

 

شوق کریمان نداشتیم، تو دادی

میل به قرآن نداشتیم، تو دادی

 

پر به هوای تو می‌زنیم، چه بهتر!

پوزه به پای تو می‌زنیم، چه بهتر!

 

از قبل جامعه قرار گرفتیم

خط به خطش حس افتخار گرفتیم

 

شیعۀ آقا شدیم، عیار گرفتیم

راه به سوی همین دیار گرفتیم

 

در حرمت مثل کعبه، شور و صفا هست

گنبد و گلدسته‌هات در دل ما هست

 

در شب تاریک، نور ماه مرا کشت

دیدن این صحن و بارگاه مرا کشت

 

خلوتی «سر من راه» مرا کشت

گریۀ زوار زا به راه، مرا کشت

 

موشک و خمپاره سمت و سوی حرم خورد

حضرت حجت چقدر پای تو غم خورد

 

تا به ابد در دلت عزای حسین است

گریۀ هر روزه‌ات برای حسین است

 

چشم ترت وقف روضه‌‌های حسین است

مرهم درد تو، کربلای حسین است

 

شکر، خدا پاسخ دعای تورا داد

قبۀ ارباب ما، شفای تو را داد

 

جد غریبت به زیر تیغ و سنان بود

بر جگرش داغ مرگ تازه جوان بود

 

هم بدنش در حصار نیزه‌زنان بود

هم که نگاهش سوی خیام زنان بود

 

از دهنش گرچه یاغیاث شنیدند

زندۀ جاوید را به نیزه کشیدند

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×