مشخصات شعر

علم به دوش خیمۀ محرمیم تا ابد

اجازه هست مرغ دل، کبوتر حرم شود؟

و با فرشته‌‌های وحی عشق، هم قدم شود؟

 

اجازه هست این کبوتر نشسته در حرم

پر شکسته‌اش برای مدحتان قلم شود؟

 

برای وصل آب و دانه نیست سر به زیری‌اش

برای پای بوسی‌ات به اشتیاق خم شود

 

در این حرم اگر که دم شود نوای یا علی

نوای یا اباالحسن، نوای بازدم شود

 

کنار خوان جامعه، دعا نمی‌کنم دگر

زبان حاجتم همین دو دیدۀ ترم شود

 

منی که در تمام زندگی ابالجوادی‌ام

خوشم، گدای سامرایی امام هادی‌ام

 

 

چه نعمتی است در تمام عمر، سائلت شدن

گدا و ریزه‌خوار معدن فضائلت شدن

 

چه نعمتی است نذر مادرت سمانه کردن و

به این طریق، موجبات شادی دلت شدن

 

چه نعمتی است اینکه با اشارۀ نگاه تو

غلام و پاسبان صبح و شام منزلت شدن

 

چه نعمتی است هم چنان فداییان درگهت

برای حفظ این حرم فدا و بسملت شدن

 

چه نعمتی است با تو بودن و مجاورت شدن

چه نقمتی است بی تو بودن و مقابلت شدن

 

همان ازل به روی لوح سینه، بیرقی زدم

به روی آن نوشتۀ «أمیری یانقی» زدم

 

 

بخوان برای ما فراز قاده الْهداه را

بخوان و زنده کن دوباره جان کائنات را

 

هزار سیدالکریم از این قبیله زنده کن

بخوان و شرح کن فراز ساده الْولاه را

 

شراب ناب عشق را بریز در سبوی مان

خودت معرفی نما أئمهالْدعاه را

 

بگو علی علی است شرط گفتن خدا خدا

بیا نشان بده به ما حقیقت صلاه را

 

حمایت بتول از ابوتراب را بگو

عیان نما به خلق راز ذاده الْحماه را

 

بدون تو، من غریبه آس و پاس می‌‌شوم

قدم قدم کنار تو خداشناس می‌‌شوم

 

 

دعای ما دعا نبود، اگر نبود جامعه

دعا گره‌گشا نبود، اگر نبود جامعه

 

کسی سراسر جهان، میان انس و جنیان

مرید «هل اتی» نبود اگر نبود جامعه

 

کنار چاه غالیان و صوفیان، کسی دگر

به راه، آشنا نبود، اگر نبود جامعه

 

غروب جمعه‌‌های ما، اسیر‌های مبتلا

به عشق، با صفا نبود، اگر نبود جامعه

 

خلاصه عرض می‌‌کنم میان اعتقاد ما

خدا همین خدا نبود، اگر نبود جامعه

 

ازین طرف بخوان برام جامعه، از آن طرف

بخوان زیارت غدیریه، دوباره در نجف

 

دعا که می‌‌کنی گناه خلق پاک می‌‌شود

جهان بدون بودنت چه هولناک می‌‌شود

 

خدا به خنده‌‌های بر لب تو شاد می‌‌شود

خدا به خشم چهرۀ تو خشمناک می‌‌شود

 

به ریزه ناخنت قسم، اگر کسی به ساحتت

اهانتی کند، بدون شک هلاک می‌‌شود

 

مرید مکتبت برای کسب نور معرفت

به پای جامعه کبیره، سینه چاک می‌‌شود

 

در انتظار دیدن جمال توست سائلت

در آن زمان که عاقبت، اسیر خاک می‌‌شود

 

همین که هیچ کس کنار من نبود، می‌‌رسی

همیشه دیر کرده‌ام ولی تو زود می‌‌رسی

 

به دست خود به ما فقیرها پیاله می‌‌دهی

شراب ناب و کهنۀ هزار ساله می‌‌دهی

 

تو فکر اعتقاد مایی و به دست شیعیان

برای جبر و اختیار هم، رساله می‌‌دهی

 

فدک نماد غربت علی و فاطمه شده

به ما خبر ز غاصبان آن قباله می‌‌دهی

 

تو حاضری خودت غریب باشی و حسین نه

خودت کریمی و به کربلا حواله می‌‌دهی

 

فقط دو هفته مانده تا بساط گریه بر حسین

به ما دوباره رزق اشک و شور و ناله می‌‌دهی؟

 

به لطف تو اسیر شاه عالمیم تا ابد

علم به دوش خیمۀ محرمیم تا ابد

 

علم به دوش خیمۀ محرمیم تا ابد

اجازه هست مرغ دل، کبوتر حرم شود؟

و با فرشته‌‌های وحی عشق، هم قدم شود؟

 

اجازه هست این کبوتر نشسته در حرم

پر شکسته‌اش برای مدحتان قلم شود؟

 

برای وصل آب و دانه نیست سر به زیری‌اش

برای پای بوسی‌ات به اشتیاق خم شود

 

در این حرم اگر که دم شود نوای یا علی

نوای یا اباالحسن، نوای بازدم شود

 

کنار خوان جامعه، دعا نمی‌کنم دگر

زبان حاجتم همین دو دیدۀ ترم شود

 

منی که در تمام زندگی ابالجوادی‌ام

خوشم، گدای سامرایی امام هادی‌ام

 

 

چه نعمتی است در تمام عمر، سائلت شدن

گدا و ریزه‌خوار معدن فضائلت شدن

 

چه نعمتی است نذر مادرت سمانه کردن و

به این طریق، موجبات شادی دلت شدن

 

چه نعمتی است اینکه با اشارۀ نگاه تو

غلام و پاسبان صبح و شام منزلت شدن

 

چه نعمتی است هم چنان فداییان درگهت

برای حفظ این حرم فدا و بسملت شدن

 

چه نعمتی است با تو بودن و مجاورت شدن

چه نقمتی است بی تو بودن و مقابلت شدن

 

همان ازل به روی لوح سینه، بیرقی زدم

به روی آن نوشتۀ «أمیری یانقی» زدم

 

 

بخوان برای ما فراز قاده الْهداه را

بخوان و زنده کن دوباره جان کائنات را

 

هزار سیدالکریم از این قبیله زنده کن

بخوان و شرح کن فراز ساده الْولاه را

 

شراب ناب عشق را بریز در سبوی مان

خودت معرفی نما أئمهالْدعاه را

 

بگو علی علی است شرط گفتن خدا خدا

بیا نشان بده به ما حقیقت صلاه را

 

حمایت بتول از ابوتراب را بگو

عیان نما به خلق راز ذاده الْحماه را

 

بدون تو، من غریبه آس و پاس می‌‌شوم

قدم قدم کنار تو خداشناس می‌‌شوم

 

 

دعای ما دعا نبود، اگر نبود جامعه

دعا گره‌گشا نبود، اگر نبود جامعه

 

کسی سراسر جهان، میان انس و جنیان

مرید «هل اتی» نبود اگر نبود جامعه

 

کنار چاه غالیان و صوفیان، کسی دگر

به راه، آشنا نبود، اگر نبود جامعه

 

غروب جمعه‌‌های ما، اسیر‌های مبتلا

به عشق، با صفا نبود، اگر نبود جامعه

 

خلاصه عرض می‌‌کنم میان اعتقاد ما

خدا همین خدا نبود، اگر نبود جامعه

 

ازین طرف بخوان برام جامعه، از آن طرف

بخوان زیارت غدیریه، دوباره در نجف

 

دعا که می‌‌کنی گناه خلق پاک می‌‌شود

جهان بدون بودنت چه هولناک می‌‌شود

 

خدا به خنده‌‌های بر لب تو شاد می‌‌شود

خدا به خشم چهرۀ تو خشمناک می‌‌شود

 

به ریزه ناخنت قسم، اگر کسی به ساحتت

اهانتی کند، بدون شک هلاک می‌‌شود

 

مرید مکتبت برای کسب نور معرفت

به پای جامعه کبیره، سینه چاک می‌‌شود

 

در انتظار دیدن جمال توست سائلت

در آن زمان که عاقبت، اسیر خاک می‌‌شود

 

همین که هیچ کس کنار من نبود، می‌‌رسی

همیشه دیر کرده‌ام ولی تو زود می‌‌رسی

 

به دست خود به ما فقیرها پیاله می‌‌دهی

شراب ناب و کهنۀ هزار ساله می‌‌دهی

 

تو فکر اعتقاد مایی و به دست شیعیان

برای جبر و اختیار هم، رساله می‌‌دهی

 

فدک نماد غربت علی و فاطمه شده

به ما خبر ز غاصبان آن قباله می‌‌دهی

 

تو حاضری خودت غریب باشی و حسین نه

خودت کریمی و به کربلا حواله می‌‌دهی

 

فقط دو هفته مانده تا بساط گریه بر حسین

به ما دوباره رزق اشک و شور و ناله می‌‌دهی؟

 

به لطف تو اسیر شاه عالمیم تا ابد

علم به دوش خیمۀ محرمیم تا ابد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×