مشخصات شعر

شهر طمع

گریه‌هایم می‌‌شود از شرمساری بیشتر 

هر دقیقه می‌‌شود این بی قراری بیشتر 

 

جای این زخم زبان، ‌ای کاش تنها می‌‌زدند

طعنه از هر تیغ دارد زخم کاری بیشتر

 

هر چه سنگین می‌‌شود بار خجالت در دلم 

می‌شود باریدن ابر بهاری بیشتر 

 

بیشتر در کوچه سنگش می‌‌زنند این بام‌ها

هر چه می‌آید به کوفه صوت قاری بیشتر

 

هر قدر من ناامیدم در میان شهر غم

حرمله دارد ولی امیدواری بیشتر 

 

خار در چشمم اگر چه تیغ‌هاشان شد، ولی

از سه شعبه می‌‌رود بر چشم، خاری بیشتر

 

گرچه در دارالعماره خون من را ریختند 

از سرم هر کوچه دارد یادگاری بیشتر 

 

گوشواره گرچه دارد دختر شهر طمع 

از پدر می‌‌خواهد اما گوشواری بیشتر

 

از اسیری خودم در کوفه فهمیدم حسین 

می‌کشند اینجا عزیزان را به خواری بیشتر

 

شهر طمع

گریه‌هایم می‌‌شود از شرمساری بیشتر 

هر دقیقه می‌‌شود این بی قراری بیشتر 

 

جای این زخم زبان، ‌ای کاش تنها می‌‌زدند

طعنه از هر تیغ دارد زخم کاری بیشتر

 

هر چه سنگین می‌‌شود بار خجالت در دلم 

می‌شود باریدن ابر بهاری بیشتر 

 

بیشتر در کوچه سنگش می‌‌زنند این بام‌ها

هر چه می‌آید به کوفه صوت قاری بیشتر

 

هر قدر من ناامیدم در میان شهر غم

حرمله دارد ولی امیدواری بیشتر 

 

خار در چشمم اگر چه تیغ‌هاشان شد، ولی

از سه شعبه می‌‌رود بر چشم، خاری بیشتر

 

گرچه در دارالعماره خون من را ریختند 

از سرم هر کوچه دارد یادگاری بیشتر 

 

گوشواره گرچه دارد دختر شهر طمع 

از پدر می‌‌خواهد اما گوشواری بیشتر

 

از اسیری خودم در کوفه فهمیدم حسین 

می‌کشند اینجا عزیزان را به خواری بیشتر

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×