- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۷/۰۱
- بازدید: ۳۱۶۶
- شماره مطلب: ۸۶۵۷
-
چاپ
ماجرای من و عشق
دوباره بغض و کمی آه، علتش این است
حرم نرفته بمیرم؟ خجالتش این است
«سلام میدهم از بام خانه سمت حرم
ببخش نوکرتان را، بضاعتش این است»
هنوز توبه نکرده، مرا خرید آقا
محبت و کرم یار سرعتش این است
به ذکر و نام قشنگش لبم شده شیرین
تمام لذت فرهاد و خلوتش این است
رقیق شد دل آلوده از گناهم باز
کمی ز معجزۀ چای هیئتش این است
به قطره قطرۀ اشکم ملک خورد غبطه
که اشک روضۀ ارباب، قیمتش این است
شفای هر مرضی گشت، خاک تربت دوست
چهها کند نظرش آنکه تربتش این است
عجیب نیست که بدکاره هم شود زاهد
که جذبۀ نظر یار، قدرتش این است
محبتش ز ازل با گلم شد آغشته
که ماجرای من و عشق، قدمتش این است
خوشا میان عزا جان دهم، همه گویند:
غلام کوی حسینیه قسمتش این است
-
مور و سلیمان
وقتی گناه شهر مرا از تو دور کرد
باید برات کرب و بلا جفت و جور کرد
صد بار عقل از سر من رفت، چون نسیم
از سوی کربلای تو یک بار عبور کرد
-
زینت دوش تو حسین و حسن
شمس رویت همیشه تابنده است
ابرویت ذوالفقار برنده است
دلت از مهر و عشق آکنده است
نام احمد تو را برازنده است
یا محمد، که هر دو زیبنده است
-
تو بزرگی و مرام تو نبخشیدن نیست
رنگ از چهره پریده است، خودت میدانی
عرق شرم چکیده است، خودت میدانی
پشت این خانه گدا آمده و با گریه
دست یاری طلبیده است، خودت میدانی
-
کرب و بلاییام کن
بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی
عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی
در غفلت از قیامت، با شعلۀ جهالت
آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی
ماجرای من و عشق
دوباره بغض و کمی آه، علتش این است
حرم نرفته بمیرم؟ خجالتش این است
«سلام میدهم از بام خانه سمت حرم
ببخش نوکرتان را، بضاعتش این است»
هنوز توبه نکرده، مرا خرید آقا
محبت و کرم یار سرعتش این است
به ذکر و نام قشنگش لبم شده شیرین
تمام لذت فرهاد و خلوتش این است
رقیق شد دل آلوده از گناهم باز
کمی ز معجزۀ چای هیئتش این است
به قطره قطرۀ اشکم ملک خورد غبطه
که اشک روضۀ ارباب، قیمتش این است
شفای هر مرضی گشت، خاک تربت دوست
چهها کند نظرش آنکه تربتش این است
عجیب نیست که بدکاره هم شود زاهد
که جذبۀ نظر یار، قدرتش این است
محبتش ز ازل با گلم شد آغشته
که ماجرای من و عشق، قدمتش این است
خوشا میان عزا جان دهم، همه گویند:
غلام کوی حسینیه قسمتش این است