- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۰/۲۵
- بازدید: ۳۵۸۶
- شماره مطلب: ۸۴۵
-
چاپ
جان من و قلب مادر و گلوی تو
چون دلت از قفل جان زبانه برآرد
روح لطیف ترا ز خانه برآرد
طفلک معصوم من مسوز دلم را
آه تو از آتشم زبانه برآرد
جان من و قلب مادر و گلوی تو
تیر سه شعبه سه تا نشانه برآرد
حاجت لعلت اگر فرات نداده
صبر کن ای طفلکم زمانه برآرد
خون تو از ساعدم رسیده به آرنج
کیست که تابوت به شانه برآرد
خندۀ تو رو سفید کرده بکا را
صبح رخت درد را شبانه برآرد
سیب نمیخواستم زقوم مخالف
من که نگفتم سرت ز چانه برآرد
حنجرت این روزها که آب نمیخواست
غبغب تو آب شد که دانه برآرد
دانۀ تو چیست؟ اشک غربت بابا
کیست که بعد از غمت ترانه برآرد؟
-
سلطان کربلا حسن است
دعای زندهدلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
حسین میشنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بیصدا حسن است -
شور و شیرین
به یاد آن لب شیرین که مصطفی بوسید
ز پا درآورد آخر سرشک شور مرا
-
حاصل عمر
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم:
یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد
-
بساط گریه
«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد»
شنیدهام که گدا موج میزند به درت
سرای جود تو خالی ز مستمند مباد
جان من و قلب مادر و گلوی تو
چون دلت از قفل جان زبانه برآرد
روح لطیف ترا ز خانه برآرد
طفلک معصوم من مسوز دلم را
آه تو از آتشم زبانه برآرد
جان من و قلب مادر و گلوی تو
تیر سه شعبه سه تا نشانه برآرد
حاجت لعلت اگر فرات نداده
صبر کن ای طفلکم زمانه برآرد
خون تو از ساعدم رسیده به آرنج
کیست که تابوت به شانه برآرد
خندۀ تو رو سفید کرده بکا را
صبح رخت درد را شبانه برآرد
سیب نمیخواستم زقوم مخالف
من که نگفتم سرت ز چانه برآرد
حنجرت این روزها که آب نمیخواست
غبغب تو آب شد که دانه برآرد
دانۀ تو چیست؟ اشک غربت بابا
کیست که بعد از غمت ترانه برآرد؟
زیبا بود