- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۱/۰۳
- بازدید: ۱۸۳۰
- شماره مطلب: ۸۳۷
-
چاپ
احیاگر هزار مسیحا لب من است
اکنون که بر دهان تو بابا لب من است
اوج دعای امشب تو تا لب من است
با چوب بدحضور یزید لعین بگو
تولیت حریم لبت با لب من است
از فرط اشتیاق، سرت آمد از عراق
مجنون کنون لب تو و لیلا لب من است
راهب کجاست تا که ببیند ز مستیام
احیاگر هزار مسیحا لب من است
با دست خویش بر دهن خویش میزنم
در اقتدا به لعل تو تنها لب من است
-
سلطان کربلا حسن است
دعای زندهدلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
حسین میشنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بیصدا حسن است -
شور و شیرین
به یاد آن لب شیرین که مصطفی بوسید
ز پا درآورد آخر سرشک شور مرا
-
حاصل عمر
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم:
یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد
-
بساط گریه
«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد»
شنیدهام که گدا موج میزند به درت
سرای جود تو خالی ز مستمند مباد
احیاگر هزار مسیحا لب من است
اکنون که بر دهان تو بابا لب من است
اوج دعای امشب تو تا لب من است
با چوب بدحضور یزید لعین بگو
تولیت حریم لبت با لب من است
از فرط اشتیاق، سرت آمد از عراق
مجنون کنون لب تو و لیلا لب من است
راهب کجاست تا که ببیند ز مستیام
احیاگر هزار مسیحا لب من است
با دست خویش بر دهن خویش میزنم
در اقتدا به لعل تو تنها لب من است