- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۷/۰۱
- بازدید: ۲۸۸۶
- شماره مطلب: ۸۳۱۹
-
چاپ
دشت خار
چه صحنهها که در این دشت خار میبینم
چه روی داده که دائم غبار میبینم
چه روی داده از آن لحظهای که آمدهایم
تو را به غصه و ماتم دچار میبینم
از آن زمان که رسیدم دلم به شور افتاد
خدا گواست چه در این دیار میبینم
بگو کجاست؟ که اینجا دلم گرفته حسین
سه ساله را، ز چه رو بی قرار میبینم
هنوز دیر نگشته، بیا و برگردیم
وگرنه، گرد تنت نیزهدار میبینم
تمام دلهرهام این شده زمین نخوری
وگرنه روی تنت ده سوار میبینم
خدا کند نشود جسم تو لگدکوبی
چو زخمهای تو، غم بی شمار میبینم
اگر برند مرا بین کوچه و بازار
سر تو را وسط رهگذار میبینم
-
میشوی بین دو صد خار گرفتار، میا
یوسف فاطمه! ای دلبر و دلدار میا
با اشاره به تو گویم ز سر دار، میا
بین هرکوچه زدم دست روی دست، که من
گفتهام کوفه بیایی، ولی ای یار میا
-
یار تماشایی
بیا ای ماه من بنشین که بینی اختر خود را
بیا ای بی کفن امشب کفن کن دختر خود را
ببین یار تماشایی، تماشایی است قد من
کمان تر از کمان هستم، نگه کن دختر خود را
دشت خار
چه صحنهها که در این دشت خار میبینم
چه روی داده که دائم غبار میبینم
چه روی داده از آن لحظهای که آمدهایم
تو را به غصه و ماتم دچار میبینم
از آن زمان که رسیدم دلم به شور افتاد
خدا گواست چه در این دیار میبینم
بگو کجاست؟ که اینجا دلم گرفته حسین
سه ساله را، ز چه رو بی قرار میبینم
هنوز دیر نگشته، بیا و برگردیم
وگرنه، گرد تنت نیزهدار میبینم
تمام دلهرهام این شده زمین نخوری
وگرنه روی تنت ده سوار میبینم
خدا کند نشود جسم تو لگدکوبی
چو زخمهای تو، غم بی شمار میبینم
اگر برند مرا بین کوچه و بازار
سر تو را وسط رهگذار میبینم