- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
- بازدید: ۸۰۴۳
- شماره مطلب: ۷۷۴۸
-
چاپ
تشریف پادشاهی
زینب که سینۀ او، خود مدفن حسین است
روحش چنان لطیف است، گویا تن حسین است
یارب چه نشئه گل کرد؟ ظلم است و استغاثه!
دست سنان و اخنس، بر دامن حسین است
مقتول عشق جز خود قاتل نمیشناسد
خون حسین اینجا در گردن حسین است
بر ناکسان حرام است تشریف پادشاهی
ای شمر اینکه بردی، پیراهن حسین است
دل کندن از دو عالم سهل است پیش زینب
آن جلوهای که سخت است، جان کندن حسین است
قاسم وداع دارد تا حشر یا که اکبر؟
این موج گیسوی کیست، بر گردن حسین است؟
زد بخیه زلف قاسم زخم گناه ما را
مژگان اصغر اینجا، خود سوزن حسین است
فرقی ندید معنی، بین رقیه و شاه
رأس حسین اینجا، بر دامن حسین است
-
سلطان کربلا حسن است
دعای زندهدلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
حسین میشنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بیصدا حسن است -
شور و شیرین
به یاد آن لب شیرین که مصطفی بوسید
ز پا درآورد آخر سرشک شور مرا
-
حاصل عمر
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم:
یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد
-
بساط گریه
«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد»
شنیدهام که گدا موج میزند به درت
سرای جود تو خالی ز مستمند مباد
تشریف پادشاهی
زینب که سینۀ او، خود مدفن حسین است
روحش چنان لطیف است، گویا تن حسین است
یارب چه نشئه گل کرد؟ ظلم است و استغاثه!
دست سنان و اخنس، بر دامن حسین است
مقتول عشق جز خود قاتل نمیشناسد
خون حسین اینجا در گردن حسین است
بر ناکسان حرام است تشریف پادشاهی
ای شمر اینکه بردی، پیراهن حسین است
دل کندن از دو عالم سهل است پیش زینب
آن جلوهای که سخت است، جان کندن حسین است
قاسم وداع دارد تا حشر یا که اکبر؟
این موج گیسوی کیست، بر گردن حسین است؟
زد بخیه زلف قاسم زخم گناه ما را
مژگان اصغر اینجا، خود سوزن حسین است
فرقی ندید معنی، بین رقیه و شاه
رأس حسین اینجا، بر دامن حسین است