- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
- بازدید: ۲۷۸۴
- شماره مطلب: ۷۷۴۷
-
چاپ
حسینی غرق خون در سینهای چون کربلا دارم
شکوه شیون داغ جوانم، اوجها دارم
تشرفخانۀ اشک یتیمم، خاک پا دارم
سلامت میچکد از هر شکستم، کامل النقصم
زبانی لال و قدر نه فلک دانگ صدا دارم
ز یک سو زینب باطن کشد وز سوی دیگر شمر
حسینی غرق خون در سینهای چون کربلا دارم
خیال است اینکه معنی هر خسی را ره دهد بر خود
ذلیل بارگاه قدس اویم، کبریا دارم
-
سلطان کربلا حسن است
دعای زندهدلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
حسین میشنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بیصدا حسن است -
شور و شیرین
به یاد آن لب شیرین که مصطفی بوسید
ز پا درآورد آخر سرشک شور مرا
-
حاصل عمر
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم:
یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد
-
بساط گریه
«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد»
شنیدهام که گدا موج میزند به درت
سرای جود تو خالی ز مستمند مباد
حسینی غرق خون در سینهای چون کربلا دارم
شکوه شیون داغ جوانم، اوجها دارم
تشرفخانۀ اشک یتیمم، خاک پا دارم
سلامت میچکد از هر شکستم، کامل النقصم
زبانی لال و قدر نه فلک دانگ صدا دارم
ز یک سو زینب باطن کشد وز سوی دیگر شمر
حسینی غرق خون در سینهای چون کربلا دارم
خیال است اینکه معنی هر خسی را ره دهد بر خود
ذلیل بارگاه قدس اویم، کبریا دارم