- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
- بازدید: ۳۳۰۲
- شماره مطلب: ۷۶۲۶
-
چاپ
رحمت حسین
عبدی که بود پست و هوسرانتر از همه
برگشته سر به زیر، پشیمانتر از همه
از خود فرار کرده غلام فراریات
سوی تو بازگشته گریزانتر از همه
یا که مرا مقابل این خوبها بزن
یا که مرا ببخش نمایانتر از همه
از روی جهل، حال خوشی را که داشتم
بر معصیت فروختم ارزانتر از همه
وقتی سلاح اشک مرا غفلتم گرفت
ماندم میان معرکه حیرانتر از همه
غیر از توای کریم کسی میخرد مگر؟
آن را که بی بها شد و ویرانتر از همه
من ناامید نیستم از لطف و رحمتت
هستم اگر چه بی سر و سامانتر از همه
خواهی گرفت روز حساب و کتاب خلق
بر نوکران فاطمه آسانتر از همه
دلبستهام به لطف کریمان، در این میان
بر رحمت حسین فراوانتر از همه
بالای تل زینبیه آه میکشید
اخت الحسین پاره گریبانتر از همه
بر نیزه تکیه داد ولی باز نیزه خورد
شاهی که بود زخمی و عطشانتر از همه
-
مور و سلیمان
وقتی گناه شهر مرا از تو دور کرد
باید برات کرب و بلا جفت و جور کرد
صد بار عقل از سر من رفت، چون نسیم
از سوی کربلای تو یک بار عبور کرد
-
زینت دوش تو حسین و حسن
شمس رویت همیشه تابنده است
ابرویت ذوالفقار برنده است
دلت از مهر و عشق آکنده است
نام احمد تو را برازنده است
یا محمد، که هر دو زیبنده است
-
تو بزرگی و مرام تو نبخشیدن نیست
رنگ از چهره پریده است، خودت میدانی
عرق شرم چکیده است، خودت میدانی
پشت این خانه گدا آمده و با گریه
دست یاری طلبیده است، خودت میدانی
-
کرب و بلاییام کن
بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی
عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی
در غفلت از قیامت، با شعلۀ جهالت
آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی
رحمت حسین
عبدی که بود پست و هوسرانتر از همه
برگشته سر به زیر، پشیمانتر از همه
از خود فرار کرده غلام فراریات
سوی تو بازگشته گریزانتر از همه
یا که مرا مقابل این خوبها بزن
یا که مرا ببخش نمایانتر از همه
از روی جهل، حال خوشی را که داشتم
بر معصیت فروختم ارزانتر از همه
وقتی سلاح اشک مرا غفلتم گرفت
ماندم میان معرکه حیرانتر از همه
غیر از توای کریم کسی میخرد مگر؟
آن را که بی بها شد و ویرانتر از همه
من ناامید نیستم از لطف و رحمتت
هستم اگر چه بی سر و سامانتر از همه
خواهی گرفت روز حساب و کتاب خلق
بر نوکران فاطمه آسانتر از همه
دلبستهام به لطف کریمان، در این میان
بر رحمت حسین فراوانتر از همه
بالای تل زینبیه آه میکشید
اخت الحسین پاره گریبانتر از همه
بر نیزه تکیه داد ولی باز نیزه خورد
شاهی که بود زخمی و عطشانتر از همه