- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
- بازدید: ۱۷۷۷
- شماره مطلب: ۷۶۱۰
-
چاپ
هفتاد و دو تا یارت اگر بود چه میشد؟
بر گردۀ خود مثل علی نان و رطب داشت
صادق همه صبح است، چه در خلوت شب داشت؟
شب تیره و تار و ظلمات است، پر از ظلم
صد سال پر از ظلمت جهلی که عرب داشت
میرفت که خاموش شود مشعل توحید
اسلامِ «وأکملت لکم» رو به عقب داشت
برخاست کسی مکّی و کوفی به فدایش
آوازه چنان داشت که تا شام و حلب داشت
در محضر او این همه شاگرد عجب نیست
بر تیغ علی این همه زنگار عجب داشت!
چون جابر حیّان کسی اسرار ندانست
جز آنکه به درگاه تو زانوی ادب داشت
هفتاد و دو تا یارت اگر بود چه میشد؟
تیغ تو و پستوی نهان خانه سبب داشت
از صبح بپرسید که صادق به چه معناست
با عشق بگویید که یارم چه لقب داشت
-
دل شرمنده
طبیب را تو بیاری، حبیب را تو بخوانی
دلم غریب؛ خوشا این غریب را تو بخوانی
دعای این دل شرمنده مستجاب نگردد
مگر که آیۀ «أمّن یُجیب» را تو بخوانی
-
مغرورتر از قلۀ در ابر خفته
صحرا به صحرا باد و توفان موج میزد
آنجا بیابان در بیابان موج میزد
با پشتههای ماسۀ در شن نهفته
مغرورتر از قلۀ در ابر خفته
-
این کشتۀ فتاده به هامون حسین کیست؟
عشق علی، نماز علی، کوثر علی
آمد نشست امّ ابیها برِ علی
کُفواً أحد بخوان و بگو همسر علی
«پهلوی توست گوهر انگشتر علی
یار همه علی و تویی یاور علی»
هفتاد و دو تا یارت اگر بود چه میشد؟
بر گردۀ خود مثل علی نان و رطب داشت
صادق همه صبح است، چه در خلوت شب داشت؟
شب تیره و تار و ظلمات است، پر از ظلم
صد سال پر از ظلمت جهلی که عرب داشت
میرفت که خاموش شود مشعل توحید
اسلامِ «وأکملت لکم» رو به عقب داشت
برخاست کسی مکّی و کوفی به فدایش
آوازه چنان داشت که تا شام و حلب داشت
در محضر او این همه شاگرد عجب نیست
بر تیغ علی این همه زنگار عجب داشت!
چون جابر حیّان کسی اسرار ندانست
جز آنکه به درگاه تو زانوی ادب داشت
هفتاد و دو تا یارت اگر بود چه میشد؟
تیغ تو و پستوی نهان خانه سبب داشت
از صبح بپرسید که صادق به چه معناست
با عشق بگویید که یارم چه لقب داشت