- تاریخ انتشار: ۱۳۹۱/۰۹/۰۶
- بازدید: ۴۷۵۲
- شماره مطلب: ۷۶
-
چاپ
شب عاشورا
امشب شب وصال است، روز فراق فرداست
در پردۀ حجازی، شور عِراق فرداست
امشب قِران سعد است در اختران خرگاه
یا آنکه لیله البدر روز مُحاق فرداست
امشب ز لاله رویان فرخنده لاله زاری است
رخسارههای چون شمع در احتراقِ فرداست
امشب نوای تسبیح از شش جهت بلند است
فریاد «واحُسینا» تا نُه رواق فرداست
امشب به نور توحید، خرگاهِ شاه روشن
در خیمه آتش کفر، دود نفاق فرداست
امشب تهی دل خصم از سطوت ابوالفضل
روز هجوم لشکر بالاتّفاق فرداست
امشب ز روی اکبر، قرص قمر هویداست
آسیب انشقاق از تیغ شِقاق، فرداست
امشب شکفته اصغر، چون گل به روی مادر
پیکان و آن گلو را بوس و عِناق فرداست
امشب خوش است و خرّم شمشادِ قد قاسم
رفتن به حجلۀ گور با طمطراق فرداست
امشب نهاده بیمار سر روی بالش ناز
گردن به حلقۀ غل پا در وَثاق فرداست
امشب به روی ساقی آزادگان گشاده
بند گران دشمن بر دست و ساق فرداست
امشب نشسته مولا بر رفرف عبادت
پیمودن ره عشق روی بُراق فرداست
امشب شب عُروج است تا بزم «قابَ قوسین»1
هنگام رزم و پیکار یوم السِّباق فرداست
امشب شه شهیدان آمادۀ رحیل است
دیدار روی جانان یوم التَّلاق فرداست
امشب بگو به بانو: یک ساعتی بیارام
هنگامۀ بلا خیز، «ما لا یُطاق» فرداست
امشب قرین یاری، از چیست بی قراری؟
دل گر شود ز طاقت یکباره طاق، فرداست
پی نوشت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- در اصل: تا بزم قاب و قوسین.
-
خاتون داغ دیده
ای یک جهان برادر! وی نور هر دو دیده!
چون حال زار خواهر، چشم فلک ندیده
بیمحمل و عماری، بیآشنا و یاری
سرگَرد هر دیاری، خاتون داغدیده
-
نالۀ نی
نالهی نی است، ای دل! یا که از لب شاه است؟
یا که نخلهی طور و نغمهی «اَنَا الله» است؟
داستان دستان است، از فراز شاخ گل
یا که بانگ قرآن است، کز شه فلک جاه است؟
-
دلیل گمشدگان
تا تو شدی کشته ما، بیسر و سامان شدیم
یکسره سرگشتهی کوه و بیابان شدیم
خیمه و خرگاه ما، رفت به باد فنا
به لجّهی غم اسیر، دچار توفان شدیم
-
وعدۀ ما و تو
جلوهی روی تو بود، طور مناجات ما
کعبهی کوی تو بود، قبلهی حاجات ما
شربت دیدار تو، آب حیات همه
صحبت این ناکسان، مرگ مفاجات ما
شب عاشورا
امشب شب وصال است، روز فراق فرداست
در پردۀ حجازی، شور عِراق فرداست
امشب قِران سعد است در اختران خرگاه
یا آنکه لیله البدر روز مُحاق فرداست
امشب ز لاله رویان فرخنده لاله زاری است
رخسارههای چون شمع در احتراقِ فرداست
امشب نوای تسبیح از شش جهت بلند است
فریاد «واحُسینا» تا نُه رواق فرداست
امشب به نور توحید، خرگاهِ شاه روشن
در خیمه آتش کفر، دود نفاق فرداست
امشب تهی دل خصم از سطوت ابوالفضل
روز هجوم لشکر بالاتّفاق فرداست
امشب ز روی اکبر، قرص قمر هویداست
آسیب انشقاق از تیغ شِقاق، فرداست
امشب شکفته اصغر، چون گل به روی مادر
پیکان و آن گلو را بوس و عِناق فرداست
امشب خوش است و خرّم شمشادِ قد قاسم
رفتن به حجلۀ گور با طمطراق فرداست
امشب نهاده بیمار سر روی بالش ناز
گردن به حلقۀ غل پا در وَثاق فرداست
امشب به روی ساقی آزادگان گشاده
بند گران دشمن بر دست و ساق فرداست
امشب نشسته مولا بر رفرف عبادت
پیمودن ره عشق روی بُراق فرداست
امشب شب عُروج است تا بزم «قابَ قوسین»1
هنگام رزم و پیکار یوم السِّباق فرداست
امشب شه شهیدان آمادۀ رحیل است
دیدار روی جانان یوم التَّلاق فرداست
امشب بگو به بانو: یک ساعتی بیارام
هنگامۀ بلا خیز، «ما لا یُطاق» فرداست
امشب قرین یاری، از چیست بی قراری؟
دل گر شود ز طاقت یکباره طاق، فرداست
پی نوشت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- در اصل: تا بزم قاب و قوسین.