مشخصات شعر

ابراهیم دیگر

جمعیت بیشتر از قبل شتاب آوردند

هیزم آورده و با قصد ثواب آوردند

 

روضه‌خوان گفت که یکبار دگر ابراهیم

رفت در آتش و این قوم عذاب آوردند

 

آنچه این شهر مسلمان سر پیرش آورد

کافران کی به سر اهل کتاب آوردند؟

 

گفت این کوچه همان است و همان در، اینها

مثل آن روز لگد را به حساب آوردند

 

بر سر چیدن گل ولوله شد آخر هم

از می‌ان در و دیوار گلاب آوردند

 

گفت پیر است و قرار است که او را ببرند

دست بردند به شمشیر و طناب آوردند

 

ناگهان گریه شد و گفت که نیّت کردند

بکنند آنچه سر طفل رباب آوردند

 

مثل هر بار که از کرببلا می‌‌خوانند

روضه‌خوان حنجره‌اش خشک شد، آب آوردند

 

ابراهیم دیگر

جمعیت بیشتر از قبل شتاب آوردند

هیزم آورده و با قصد ثواب آوردند

 

روضه‌خوان گفت که یکبار دگر ابراهیم

رفت در آتش و این قوم عذاب آوردند

 

آنچه این شهر مسلمان سر پیرش آورد

کافران کی به سر اهل کتاب آوردند؟

 

گفت این کوچه همان است و همان در، اینها

مثل آن روز لگد را به حساب آوردند

 

بر سر چیدن گل ولوله شد آخر هم

از می‌ان در و دیوار گلاب آوردند

 

گفت پیر است و قرار است که او را ببرند

دست بردند به شمشیر و طناب آوردند

 

ناگهان گریه شد و گفت که نیّت کردند

بکنند آنچه سر طفل رباب آوردند

 

مثل هر بار که از کرببلا می‌‌خوانند

روضه‌خوان حنجره‌اش خشک شد، آب آوردند

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×