- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۲/۰۱
- بازدید: ۵۸۵۴
- شماره مطلب: ۷۲۳۲
-
چاپ
شمع شعلهور
تنها چرا نشسته مگر گریه میکند؟
چون شمع شعلهور به نظر گریه میکند
ازمردم مدینه شنیدم که روزها
میآید و ز داغ پسر گریه میکند
بالای چار صورت قبری که ساخته
با دیدههای سرخ جگر گریه میکند
با ذکر جانگداز «حسینم غریب بود»
دائم زند به سینه و سر، گریه میکند
از سوز روضه خواندن این مادر شهید
هر عابری میان گذر گریه میکند
گاهی دلش برای علی تنگ میشود
گاهی برای روضۀ در گریه میکند
بغض نگاه باد صبا گفت با دلم
دیگر غروب شد، چقدر گریه میکند
-
شهر علی نشناخت بانوی خودش را
بالم شکسته، از پرم چیزی نگویم
از کوچ پر دردسرم چیزی نگویم
طوفان سختی باغمان را زیر و رو کرد
از لالههای پرپرم چیزی نگویم
-
استاد درس رزم علمدار کربلا
شاهنشه اریکۀ قدرت اباالحسن
اسطورۀ صلابت و غیرت اباالحسن
یا والی الولی، ید حق، بندۀ خلف
یا مظهر العجایب عالم، شه نجف
-
فصل بلوغ شیعه یقیناً محرم است
در کوچهها، نسیم بهشت محرم است
این شهر بی مجالس روضه، جهنم است
پیراهن سیاه عزاداری شما
زیباترین تجلی عشق مجسم است
-
شرمندهام نمردهام از رنج روضهها
آه دلم به آینه زنگار میزند
پیراهن وصال، تنش زار میزند
عمرم، جوانیام، همه خرج گناه شد
این گریهها زیان مرا جار میزند
شمع شعلهور
تنها چرا نشسته مگر گریه میکند؟
چون شمع شعلهور به نظر گریه میکند
ازمردم مدینه شنیدم که روزها
میآید و ز داغ پسر گریه میکند
بالای چار صورت قبری که ساخته
با دیدههای سرخ جگر گریه میکند
با ذکر جانگداز «حسینم غریب بود»
دائم زند به سینه و سر، گریه میکند
از سوز روضه خواندن این مادر شهید
هر عابری میان گذر گریه میکند
گاهی دلش برای علی تنگ میشود
گاهی برای روضۀ در گریه میکند
بغض نگاه باد صبا گفت با دلم
دیگر غروب شد، چقدر گریه میکند