- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۲۹۵۱
- شماره مطلب: ۷۱۸۵
-
چاپ
هفت بند نی (بند ششم)
رود نگاه ماه تو از دیده تا گذشت
دریا به جوش آمد و از چشم ما گذشت
وقتی کنار درک تو کوه از کمر شکست
غوغای عشق پاک تو از کربلا گذشت
راز غم فرات تویی تو که مهر آب
همپای باد با تو از این دشتها گذشت
آه ای فرات جان تو دریای درد شد
آن شب که از کنار تو بی اعتنا گذشت
از تن عبور کردی و گفتند شاهدان
از جان سبز خویش برای خدا گذشت
آیینهای تو، پاک و جوانمرد و خاکسار
نستوه و مهربان و سلحشور، با گذشت
روزی که دستهای تو تا عرش پر کشید
آوازۀ وفای تو از نینوا گذشت
ای باغ! این شقایق بیدار کربلاست
این دست پر کشیده، علمدار کربلاست
-
هفت بند نی (بند هفتم)
در انتظار خویش به پای تو سوختیم
در جستجوی خود به هوای تو سوختیم
"زین آتش نهفته که در سینههای ماست"
ای جان عاشقان به فدای تو، سوختیم
-
هفت بند نی (بند پنجم)
پاشید تا خدا به زمین دانههای سرخ
رویید از نگاه تو پروانههای سرخ
نام تو از تصوّر اسطورهها گذشت
آن سو تر از توهمُّ افسانههای سرخ
-
هفت بند نی (بند چهارم)
ماه و ستاره عاشق دیدار عشق توست
خورشید، غرق دیدۀ بیدار عشق توست
باریدنی ست خون تو تا حشر، بر زمین
در قلب آسمان، غم خونبار عشق توست
هفت بند نی (بند ششم)
رود نگاه ماه تو از دیده تا گذشت
دریا به جوش آمد و از چشم ما گذشت
وقتی کنار درک تو کوه از کمر شکست
غوغای عشق پاک تو از کربلا گذشت
راز غم فرات تویی تو که مهر آب
همپای باد با تو از این دشتها گذشت
آه ای فرات جان تو دریای درد شد
آن شب که از کنار تو بی اعتنا گذشت
از تن عبور کردی و گفتند شاهدان
از جان سبز خویش برای خدا گذشت
آیینهای تو، پاک و جوانمرد و خاکسار
نستوه و مهربان و سلحشور، با گذشت
روزی که دستهای تو تا عرش پر کشید
آوازۀ وفای تو از نینوا گذشت
ای باغ! این شقایق بیدار کربلاست
این دست پر کشیده، علمدار کربلاست