مشخصات شعر

مادر باب الحوائج دارد از دریا گله

غصه‌‌ها بر روی پیشانیش چین انداخته
گریه‌‌ها از پای او را اینچنین انداخته

مادری کرده برای بچه‌های فاطمه
خویش را پای امیرالمومنین انداخته

چار فرزند او فدای پنج تن آورده است
سفرۀ نذری است که ام البنین انداخته

مادر قدیسۀ لب تشنه‌های کربلا
گریه‌اش لرزه تن روح الامین انداخته

مادر باب الحوائج دارد از دریا گله
چون که دریا روی او را بر زمین انداخته

عاقبت چشم حسودی لاله‌اش را زخم زد
لالۀ عباسی او را لاله چین انداخته

باورش هرگز نخواهد شد عمود بی حیا
پهلوان شهر را از روی زین انداخته

او شنیده زینبش افتاده روی خاک‌‌ها
یک نظر بر ساقی نیزه نشین انداخته

شرمسارش بوده ساقی، چون که دیده خواهرش
پوشیه بر صورتش با آستین انداخته

 

مادر باب الحوائج دارد از دریا گله

غصه‌‌ها بر روی پیشانیش چین انداخته
گریه‌‌ها از پای او را اینچنین انداخته

مادری کرده برای بچه‌های فاطمه
خویش را پای امیرالمومنین انداخته

چار فرزند او فدای پنج تن آورده است
سفرۀ نذری است که ام البنین انداخته

مادر قدیسۀ لب تشنه‌های کربلا
گریه‌اش لرزه تن روح الامین انداخته

مادر باب الحوائج دارد از دریا گله
چون که دریا روی او را بر زمین انداخته

عاقبت چشم حسودی لاله‌اش را زخم زد
لالۀ عباسی او را لاله چین انداخته

باورش هرگز نخواهد شد عمود بی حیا
پهلوان شهر را از روی زین انداخته

او شنیده زینبش افتاده روی خاک‌‌ها
یک نظر بر ساقی نیزه نشین انداخته

شرمسارش بوده ساقی، چون که دیده خواهرش
پوشیه بر صورتش با آستین انداخته

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×