- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۱۴۷۴
- شماره مطلب: ۷۰۶۳
-
چاپ
دو شمعدان
گرفتهاند اجازه دم اذان با هم
بنا شده که فدایش کنند جان با هم
میان معرکه چون ذوالفقار میمانند
اگر یکی بشوند این دو نوجوان با هم
ز داغ آینه مانند شمع میسوزند
نشستهاند به سوگش دو شمعدان با هم
ز خون این دو گل از دشت لاله میروید
زدند چون به دل لشکر خزان با هم
نصیب جعفر طیار بال پرواز است
شکسته است دو بالش در آسمان با هم
دو گوشواره زینب به خاک افتادند
شدند در پی آن خولی و سنان با هم
ضریح در بغل، آنها به خیمه برگشتند
حسین در بغل هر دو مهربان با هم
به زلف درهمشان روی نیزه میسازند
کنار محمل زینب دو سایبان با هم
-
جاری ز سر انگشت تو آب حیات است
یا والقمر! والشمس! مزمّل! اباالفضل
ای قبله گاه شاعر بیدل، اباالفضل!
الفاظ موج و، دامنت ساحل اباالفضل!
یا دائم الفضل علی السائل، اباالفضل
-
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
وقتی به جان شاخۀ طوبی خزان افتاد
اشک خدا باران شد و از آسمان افتاد
خون دلت ریشه دوانده بین خاک طوس
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
-
کبوتر حرمش، اشک ذوالجناح نداشت
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پاره پاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال رو به راه نداشت
-
عطر سیب
در حرم پیچید عطر سیب، زائر فیض برد
هرکسی در بارگاهت بود، حاضر فیض برد
با بیان روضههایت پلک من هم خیس شد
چشمهایم چون زمین خشک و بایر فیض برد
دو شمعدان
گرفتهاند اجازه دم اذان با هم
بنا شده که فدایش کنند جان با هم
میان معرکه چون ذوالفقار میمانند
اگر یکی بشوند این دو نوجوان با هم
ز داغ آینه مانند شمع میسوزند
نشستهاند به سوگش دو شمعدان با هم
ز خون این دو گل از دشت لاله میروید
زدند چون به دل لشکر خزان با هم
نصیب جعفر طیار بال پرواز است
شکسته است دو بالش در آسمان با هم
دو گوشواره زینب به خاک افتادند
شدند در پی آن خولی و سنان با هم
ضریح در بغل، آنها به خیمه برگشتند
حسین در بغل هر دو مهربان با هم
به زلف درهمشان روی نیزه میسازند
کنار محمل زینب دو سایبان با هم