- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۲۸۰۱۵
- شماره مطلب: ۷۰۱۳
-
چاپ
قصیدۀ تازیانه
بنا نبود که گیسوی من کشیده شود
به ساعتی شب گیسوی من سپیده شود
قرار بود ببافی تو گیسوانم را
نه اینکه در اثر لخته، خون تنیده شود!
بنا نبود که خط خط تازیانۀ زجر
به روی این تن کوچک چنان قصیده شود
چنان قصیده بخوانند این کبودیها
که سیل اشک تو جاری ز هر دو دیده شود
به نوبری دو گوشم رسید و گفت به خود:
چه بهتر اینکه به دستان شمر چیده شود
شکسته است ولیکن به رو نمیآرد
به عمه حق بده اینگونه قد خمیده شود
لباس پارۀ طفلی که مرد بر سرم است
چه چاره است اگر روسری دریده شود؟
-
عصر دهم
پیر شد
عصر دهم بود، زمینگیر شد
حرملهبا کف و با هلهله تقدیر شد
-
لبیک یا زینب
ردیف شعرهایم بعد از این لبیک یا زینب
که از اول همین آخر همین لبیک یا زینبهمیشه "کلنا عباسک" تا جان به تن دارم
که میگوید یلام البنین لبیک یا زینب -
به خدا یک سفر کرببلا کم دارم
چند وقتی ست سحر روضۀ نم نم دارم
روی هر شاخۀ پلکم گل شبنم دارم
سالها از غم هجران تو بر سر زدهام
این روالی ست که در روضه دمادم دارم -
قالی کرمان
ما کویریم، ببارید که باران خوب است
ذرهای نم بنشیند به بیابان خوب استبشود این دل بی ارزش ما وقت سحر
با قدمهای تو چون قالی کرمان خوب است
قصیدۀ تازیانه
بنا نبود که گیسوی من کشیده شود
به ساعتی شب گیسوی من سپیده شود
قرار بود ببافی تو گیسوانم را
نه اینکه در اثر لخته، خون تنیده شود!
بنا نبود که خط خط تازیانۀ زجر
به روی این تن کوچک چنان قصیده شود
چنان قصیده بخوانند این کبودیها
که سیل اشک تو جاری ز هر دو دیده شود
به نوبری دو گوشم رسید و گفت به خود:
چه بهتر اینکه به دستان شمر چیده شود
شکسته است ولیکن به رو نمیآرد
به عمه حق بده اینگونه قد خمیده شود
لباس پارۀ طفلی که مرد بر سرم است
چه چاره است اگر روسری دریده شود؟