- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۴۰۰۰
- شماره مطلب: ۷۰۰۳
-
چاپ
غنچۀ شش ماهه
غنچۀ شش ماههای که بار ندارد
چیدنش آنقدر افتخار ندارد
زود خزان شد گلی که در همه عمرش
تجربۀ دیدن بهار ندارد
کار خودش را برای غربت من کرد
او که نیازی به کارزار ندارد
تشنۀ یک قطره بود، تیر نمیخواست!
حنجر خشکی که اختیار ندارد
نازکی این گلوی سوخته تاب
تیر نه! شمشیر شعبهدار ندارد!
کار اباالفضل را سه شعبه درآورد
حجم گلوی تو جای خار ندارد
حداقل کم کنید هلهلهها را
کشتن شش ماهه که هوار ندارد
-
دل تو لحظهای از غم جدا نخواهد شد
چنانکه درد ز مرهم جدا نخواهد شد
غم از نگاه تو یکدم جدا نخواهد شد
محرم و صفر و فاطمیه، نه هر روز
دل تو لحظهای از غم جدا نخواهد شد
-
قسم به اشک
از آن زمان که خدایم سرشت تا باشم
نوشت تا که فقط عاشق شما باشم
نوشت با همه کس غیر تو غریب شوم
نوشت تا که فقط با تو آشنا باشم
-
شاگردهای مکتبت استاد افلاکند
ای روزهای تار، ای شبهای دور از ماه
ای بیقراریهای دائم با دلم همراه
ای بغضهایی که میآیید از سفر ناگاه
باری اگر شوق سفر دارید، بسم الله
-
شب قدر و بی قراری
بازم شب قدره و بیقراری
غلط میخوره رو گونههای خیسم
بازم شب قدره و حاجتام و
یکی یکی با گریه مینویسم
غنچۀ شش ماهه
غنچۀ شش ماههای که بار ندارد
چیدنش آنقدر افتخار ندارد
زود خزان شد گلی که در همه عمرش
تجربۀ دیدن بهار ندارد
کار خودش را برای غربت من کرد
او که نیازی به کارزار ندارد
تشنۀ یک قطره بود، تیر نمیخواست!
حنجر خشکی که اختیار ندارد
نازکی این گلوی سوخته تاب
تیر نه! شمشیر شعبهدار ندارد!
کار اباالفضل را سه شعبه درآورد
حجم گلوی تو جای خار ندارد
حداقل کم کنید هلهلهها را
کشتن شش ماهه که هوار ندارد