- تاریخ انتشار: ۱۳۹۰/۰۹/۱۵
- بازدید: ۱۱۰۱۴
- شماره مطلب: ۷
-
چاپ
خیمههای سوخته
ماند خاکستر به جا از خیمههای سوخته
سبز شد بانگ عزا از خیمههای سوخته
میرود تا آسمان همراهِ بانگ یا حسین
شعلۀ شور و نوا از خیمههای سوخته
آب آب کودکان تشنه در ظهر عطش
رفته تا عرش خدا از خیمههای سوخته
از صفیر تیر صیادان، غزالان حرم
در بیابان شد رها از خیمههای سوخته
در شرار آتش بیداد، روئید از جگر
شیون آل عبا از خیمههای سوخته
درغبار آتش و اندوه میآمد برون
سَروهای سر جدا از خیمههای سوخته
نالهها میداد سر، بیمار دشت کربلا
نالههایی جانگزا از خیمههای سوخته
کس در آن وادی غم جز زینب محزون نبود
تا برون آرد ورا از خیمههای سوخته
از میان شعلههای مرگ چون آید برون؟
اهل بیت مصطفی از خیمههای سوخته
میتراود عطر مظلومیتِ خون خدا
تا ابد در کربلا از خیمههای سوخته
-
بگذار بگریم
رفتیّ و از دل برون شد، صبر و قرار و توانم
ای روشنای دل من! تاریک شد دیدگانم
گفتم که در سایهسارِ، قدّ رسایش نشینم
افسوس! افتاده بر خاک، آن سرو، آن سایبانم
-
مه برج ولا
تا شد به روی دست نبی مرتضی بلند
شد رایت جلال خدا برملا بلند
بشنید چون که نغمۀ «یا ایهاالرسول»
گردید منبری همه از پشتهها بلند
مرآت پاک لمیزلی، آیت جلی
شد بر سریر دست حبیب خدا بلند
خیمههای سوخته
ماند خاکستر به جا از خیمههای سوخته
سبز شد بانگ عزا از خیمههای سوخته
میرود تا آسمان همراهِ بانگ یا حسین
شعلۀ شور و نوا از خیمههای سوخته
آب آب کودکان تشنه در ظهر عطش
رفته تا عرش خدا از خیمههای سوخته
از صفیر تیر صیادان، غزالان حرم
در بیابان شد رها از خیمههای سوخته
در شرار آتش بیداد، روئید از جگر
شیون آل عبا از خیمههای سوخته
درغبار آتش و اندوه میآمد برون
سَروهای سر جدا از خیمههای سوخته
نالهها میداد سر، بیمار دشت کربلا
نالههایی جانگزا از خیمههای سوخته
کس در آن وادی غم جز زینب محزون نبود
تا برون آرد ورا از خیمههای سوخته
از میان شعلههای مرگ چون آید برون؟
اهل بیت مصطفی از خیمههای سوخته
میتراود عطر مظلومیتِ خون خدا
تا ابد در کربلا از خیمههای سوخته
خیلی دل نشین بود
بسیار عالی و ناب وبد خوب است اگر تمام هنر مندان در عرصه ادب و هنر این گونه به این راحتی در دست اسفاده عموم بگذارند . اجرکم عندالله