- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۲۳۶۲
- شماره مطلب: ۶۹۶۶
-
چاپ
تسبیـح دانـه دانـۀ سجـاده حسین
مـن کیستم؟ ولـی خداونــد، اکبرم
سرتا قدم محمّد و زهرا و حیدرم
قـرآن روی سینۀ فـرزند فاطمه
فرزند نور و واقعه و قدر و کوثرم
در وصف خلق و منطق و خلقم نظر کنید
زیباتـرین شبیه بـه شخص پیمبرم
زهرا جمال ختم رسل دیده در رخم
لیلا کشیـده شانـه بـه زلف معطرم
جان جهانیان که حسین است بارها
مانند جان خویش گرفته است در برم
همسنگـر شهیـد علمـدار کــربلا
تا روز حشر قلب حسین است سنگرم
مـن پیـر مکتب «اولسنا علی الحق»ام
مــن شیـر کربــلا، اسدالله دیگرم
پا تا به سر چو جانم و جان مجسمم
سر تا به پا چو روحم و روح مصورم
دانــایی امــام حسـن در تکلمـم
زیبایی امــام حسین است منظـرم
مأنوس با شهادت و شمشیر و زخم و خون
ممسـوس در حقیقت خـلاق داورم
تسبیـح دانـه دانـۀ سجـاده حسین
قـرآن پاره پارۀ زهــرای اطهـرم
خیمه صفـا و مروه بـود قتلگاه من
صحرای کربلا عرفات است و مشعرم
مـن پـارهای ز پیکـر پیغمبـرم ولی
گردید پاره پاره ز شمشیـر، پیکـرم
وقتی که قطعه قطعه ز شمشیر میشدم
دیـدم ستــاده حضرت زهرا برابرم
اشک روان و مهجۀ قلب حسین بود
خونی که شد به صورت من جاری از سرم
با آنکـه در شهادت من قامتش خمید
در نــزد فاطمه است سرافراز مادرم
این غم مرا کشد که ببینم به نوک نی
سیلی زننـد بـر گل رخسار خواهرم
ای کاش مینشست به قلب شکستهام
تیــری کـه هست سهم گلـوی برادرم
مـن آن شکوفـهام کـه نگه کرد باغبان
چیدنـد بـا شکنجه و کردنـد پـرپـرم
در زیر تیغ بسمل بشکسته بـال و پـر
در بحر عشق، ماهی در خون شناورم
«میثم» اگر به فصل جوانی شدم شهید
هـر پیـر را معلـم و استـاد و رهبـرم
-
بر حال حسین گریه کردم
ای بیت خدا، خدانگهدار
ای محفل عاشقان بیدار
ای سنگ نشان کوی دلدار
افسوس که با دو چشم خونبار
من از تو جدا شوم دگر بار
ای بیت خدا، خدانگهدار
-
صفایی ز آب فراتم بده
خداحافظ ای کعبه، ای بزم یار
خداحافظ ای بیت پروردگار
خداحافظ ای محفل اهل راز
خداحافظ ای قبلهام در نماز
-
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مرغ سحرم دانۀ اشکم شده دانه
پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه
تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
-
حج عبّاس تو در علقمه بود
کعبه، ای بیت خداوند جلیل
ای به سنگت، اثر پای خلیل
کعبه، ای خانۀ امّید همه
کعبه، ای مرکز توحید همه
تسبیـح دانـه دانـۀ سجـاده حسین
مـن کیستم؟ ولـی خداونــد، اکبرم
سرتا قدم محمّد و زهرا و حیدرم
قـرآن روی سینۀ فـرزند فاطمه
فرزند نور و واقعه و قدر و کوثرم
در وصف خلق و منطق و خلقم نظر کنید
زیباتـرین شبیه بـه شخص پیمبرم
زهرا جمال ختم رسل دیده در رخم
لیلا کشیـده شانـه بـه زلف معطرم
جان جهانیان که حسین است بارها
مانند جان خویش گرفته است در برم
همسنگـر شهیـد علمـدار کــربلا
تا روز حشر قلب حسین است سنگرم
مـن پیـر مکتب «اولسنا علی الحق»ام
مــن شیـر کربــلا، اسدالله دیگرم
پا تا به سر چو جانم و جان مجسمم
سر تا به پا چو روحم و روح مصورم
دانــایی امــام حسـن در تکلمـم
زیبایی امــام حسین است منظـرم
مأنوس با شهادت و شمشیر و زخم و خون
ممسـوس در حقیقت خـلاق داورم
تسبیـح دانـه دانـۀ سجـاده حسین
قـرآن پاره پارۀ زهــرای اطهـرم
خیمه صفـا و مروه بـود قتلگاه من
صحرای کربلا عرفات است و مشعرم
مـن پـارهای ز پیکـر پیغمبـرم ولی
گردید پاره پاره ز شمشیـر، پیکـرم
وقتی که قطعه قطعه ز شمشیر میشدم
دیـدم ستــاده حضرت زهرا برابرم
اشک روان و مهجۀ قلب حسین بود
خونی که شد به صورت من جاری از سرم
با آنکـه در شهادت من قامتش خمید
در نــزد فاطمه است سرافراز مادرم
این غم مرا کشد که ببینم به نوک نی
سیلی زننـد بـر گل رخسار خواهرم
ای کاش مینشست به قلب شکستهام
تیــری کـه هست سهم گلـوی برادرم
مـن آن شکوفـهام کـه نگه کرد باغبان
چیدنـد بـا شکنجه و کردنـد پـرپـرم
در زیر تیغ بسمل بشکسته بـال و پـر
در بحر عشق، ماهی در خون شناورم
«میثم» اگر به فصل جوانی شدم شهید
هـر پیـر را معلـم و استـاد و رهبـرم