مشخصات شعر

ناموس کبریا

 

شراره بر دل ناموس کبریا زده‌اند
برای دیدن ما، شهر را صدا زده‌اند

خدا به خیر کند، قافله به راه افتاد
سر تو را سر نیزه در انتها زده‌اند

حواس‌ها همه پرت سر تو خواهد شد!
که دامنی پر از پاره سنگ، تا زده‌اند

به نیزه تکیه زدی و تمام قافله باز
گریز گریه به گودال کربلا زده‌اند

دوباره داد بزن... ای حرامیان به کجا؟
که شمرها به حیا باز پشت پا زده‌اند

محله‌‌های یهودی چقدر باریکند
دوباره فاطمه را بین کوچه‌ها زده‌اند

هنوز حرمله گویا دلش خنک نشده
سپرده پای سر تو رباب را زده‌اند

بس است مرثیه، اینجا گریز می‌خواهد
که مرد خیره‌ای از ما کنیز می‌خواهد

 

ناموس کبریا

 

شراره بر دل ناموس کبریا زده‌اند
برای دیدن ما، شهر را صدا زده‌اند

خدا به خیر کند، قافله به راه افتاد
سر تو را سر نیزه در انتها زده‌اند

حواس‌ها همه پرت سر تو خواهد شد!
که دامنی پر از پاره سنگ، تا زده‌اند

به نیزه تکیه زدی و تمام قافله باز
گریز گریه به گودال کربلا زده‌اند

دوباره داد بزن... ای حرامیان به کجا؟
که شمرها به حیا باز پشت پا زده‌اند

محله‌‌های یهودی چقدر باریکند
دوباره فاطمه را بین کوچه‌ها زده‌اند

هنوز حرمله گویا دلش خنک نشده
سپرده پای سر تو رباب را زده‌اند

بس است مرثیه، اینجا گریز می‌خواهد
که مرد خیره‌ای از ما کنیز می‌خواهد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×