- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۹۵۳
- شماره مطلب: ۶۹۱۷
-
چاپ
دل خوشبو
دست بر سینه فرود آمد و دم خوشبو شد
اشک از چشم برون آمد و غم خوشبو شد
نوحههای دودمه تاب ز هیئت بردند
غم که روی جگرم ریخت، دلم خوشبو شد
اولین مصرع شاعر که بر این صفحه وزید
جوهر آبی و بی روح قلم خوشبو شد
هر کجا روضۀ چشمان شما را خواندم
در و دیوار، به اسم تو قسم! خوشبو شد
تکهای پارچه با عشق شما گشت علم
که پس از روضۀ عباس، علم خوشبو شد
عاشقی با کت و شلوار به مجلس آمد
تا که از درد شما ریخت به هم خوشبو شد
شیشهای عطر به دستان خدا بود شکست
ریخت بر روی زمین خاک حرم خوشبو شد
-
غزلهای فرات
باز هم کوچه و یک لشگرِ بی عمامه
باز افتاده وسط، حیدرِ بی عمامه
دود از یک طرف و هلهله از سمت دگر
کوچه لبریز شد از یک سرِ بی عمامه
-
سورۀ لب تشنه
داری هوای هیئتمان میکنی حسین
لبریز از فضیلتمان میکنی حسین
داری به سمت هیئتمان گام میزنی
دل آشنای غربتمان میکنی حسین -
عطر یاس سرخ
بوی سیب سرخ دارد میوزد در کربلا
خاک هم از آسمان دل میبرد در کربلا
یک نفر که جای دستش بال در آورده است
بیخود از خود دور گنبد میپرد در کربلا
دل خوشبو
دست بر سینه فرود آمد و دم خوشبو شد
اشک از چشم برون آمد و غم خوشبو شد
نوحههای دودمه تاب ز هیئت بردند
غم که روی جگرم ریخت، دلم خوشبو شد
اولین مصرع شاعر که بر این صفحه وزید
جوهر آبی و بی روح قلم خوشبو شد
هر کجا روضۀ چشمان شما را خواندم
در و دیوار، به اسم تو قسم! خوشبو شد
تکهای پارچه با عشق شما گشت علم
که پس از روضۀ عباس، علم خوشبو شد
عاشقی با کت و شلوار به مجلس آمد
تا که از درد شما ریخت به هم خوشبو شد
شیشهای عطر به دستان خدا بود شکست
ریخت بر روی زمین خاک حرم خوشبو شد