- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۱۷۵۵
- شماره مطلب: ۶۹۱۶
-
چاپ
احرام گریه
فصل اشک و سوز و و آه از پردۀ دل میشود
باز چشمانم به رنگ سرخ مایل میشود
باز هم روح الامین مرثیه خوانی میکند
کاف و هاء و یا و عین و صاد نازل میشود
با لباس مشکیام احرام گریه بستهام
یک زیارت با هزاران حج معادل میشود
سعی ما پای پیاده از نجف تا کربلاست
شاهراه وصل ما این حد فاصل میشود
نیت گریه نمودم در نماز نیمه شب
چون که روضه بهتر از درک نوافل میشود
رکعت اول به یاد تشنه لبها سوختم
رکعت بعدی من گودال کامل میشود
مادری پهلو شکسته میرسد از سمت عرش
روضه از اینجا به بعدش سخت و مشکل میشود
لحظهای که سینۀ ارباب سنگین میشود
روضۀ سنگین ارباب مقاتل میشود
نیزهها نامهربان هستند اما لحظهای
مهربان با حنجر او تیغ قاتل میشود
سر غنیمت میرود گودال میگردد شلوغ
وقت غارت کردن مشتی اراذل میشود
آه از آن لحظهای که مادرش سر میرسد
با تنی عریان، تنی بی سر مقابل میشود
-
جاری ز سر انگشت تو آب حیات است
یا والقمر! والشمس! مزمّل! اباالفضل
ای قبله گاه شاعر بیدل، اباالفضل!
الفاظ موج و، دامنت ساحل اباالفضل!
یا دائم الفضل علی السائل، اباالفضل
-
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
وقتی به جان شاخۀ طوبی خزان افتاد
اشک خدا باران شد و از آسمان افتاد
خون دلت ریشه دوانده بین خاک طوس
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
-
کبوتر حرمش، اشک ذوالجناح نداشت
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پاره پاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال رو به راه نداشت
-
عطر سیب
در حرم پیچید عطر سیب، زائر فیض برد
هرکسی در بارگاهت بود، حاضر فیض برد
با بیان روضههایت پلک من هم خیس شد
چشمهایم چون زمین خشک و بایر فیض برد
احرام گریه
فصل اشک و سوز و و آه از پردۀ دل میشود
باز چشمانم به رنگ سرخ مایل میشود
باز هم روح الامین مرثیه خوانی میکند
کاف و هاء و یا و عین و صاد نازل میشود
با لباس مشکیام احرام گریه بستهام
یک زیارت با هزاران حج معادل میشود
سعی ما پای پیاده از نجف تا کربلاست
شاهراه وصل ما این حد فاصل میشود
نیت گریه نمودم در نماز نیمه شب
چون که روضه بهتر از درک نوافل میشود
رکعت اول به یاد تشنه لبها سوختم
رکعت بعدی من گودال کامل میشود
مادری پهلو شکسته میرسد از سمت عرش
روضه از اینجا به بعدش سخت و مشکل میشود
لحظهای که سینۀ ارباب سنگین میشود
روضۀ سنگین ارباب مقاتل میشود
نیزهها نامهربان هستند اما لحظهای
مهربان با حنجر او تیغ قاتل میشود
سر غنیمت میرود گودال میگردد شلوغ
وقت غارت کردن مشتی اراذل میشود
آه از آن لحظهای که مادرش سر میرسد
با تنی عریان، تنی بی سر مقابل میشود