- تاریخ انتشار: ۱۳۹۱/۰۹/۰۶
- بازدید: ۲۱۷۷۳
- شماره مطلب: ۶۹
-
چاپ
زمزمۀ مادر در سوگ علی اکبر علیه السلام
ز فِراق لاله روی تو سینه داغ دارد
دل داغدیده از سینۀ من سراغ دارد
دل چرخ پیر بگداخت به نوجوانی تو
چه دلی است خام کز سوخته ای فَراغ دارد
به تو بود روشن، ای شمعِ جهان فروزِ مادر
شب من، ز شعلۀ آه، کنون چراغ دارد
نکنم پس از تو فردوس برین دگر تمنّا
چو خزان شود گلستان، که هوای باغ دارد؟
تو لب فرات گر تشنه جگر سپردهای جان
لب من هماره از خون جگر ایاغ دارد
دلم آب شد ز بی آبی غنچه لب تو
که ز یاد خشکی کام تو تر دماغ دارد؟
من و داستان دستان، ز خرابی گلستان
من و شور و شین قُمری که به باغ و راغ دارد
من و قاتل جفاکار تو همسفر چو طوطی
که مدام همنشینی چو کلاغ و زاغ دارد
شرر غم تو در منطق «مفتقر» نگنجد
چه کند رسول دل؟ معذرت از بلاغ دارد
________________________________
1. اشاره به سخن خداوندی: «وَ ما عَلَی الرَّسولِ إلّا البَلاغ المُبین». نور: 55 و عنکبوت: 19.
2. در اصل: ذیل این مرثیه تاریخ محرّم 1359 دیده میشود.
-
خاتون داغ دیده
ای یک جهان برادر! وی نور هر دو دیده!
چون حال زار خواهر، چشم فلک ندیده
بیمحمل و عماری، بیآشنا و یاری
سرگَرد هر دیاری، خاتون داغدیده
-
نالۀ نی
نالهی نی است، ای دل! یا که از لب شاه است؟
یا که نخلهی طور و نغمهی «اَنَا الله» است؟
داستان دستان است، از فراز شاخ گل
یا که بانگ قرآن است، کز شه فلک جاه است؟
-
دلیل گمشدگان
تا تو شدی کشته ما، بیسر و سامان شدیم
یکسره سرگشتهی کوه و بیابان شدیم
خیمه و خرگاه ما، رفت به باد فنا
به لجّهی غم اسیر، دچار توفان شدیم
-
وعدۀ ما و تو
جلوهی روی تو بود، طور مناجات ما
کعبهی کوی تو بود، قبلهی حاجات ما
شربت دیدار تو، آب حیات همه
صحبت این ناکسان، مرگ مفاجات ما
زمزمۀ مادر در سوگ علی اکبر علیه السلام
ز فِراق لاله روی تو سینه داغ دارد
دل داغدیده از سینۀ من سراغ دارد
دل چرخ پیر بگداخت به نوجوانی تو
چه دلی است خام کز سوخته ای فَراغ دارد
به تو بود روشن، ای شمعِ جهان فروزِ مادر
شب من، ز شعلۀ آه، کنون چراغ دارد
نکنم پس از تو فردوس برین دگر تمنّا
چو خزان شود گلستان، که هوای باغ دارد؟
تو لب فرات گر تشنه جگر سپردهای جان
لب من هماره از خون جگر ایاغ دارد
دلم آب شد ز بی آبی غنچه لب تو
که ز یاد خشکی کام تو تر دماغ دارد؟
من و داستان دستان، ز خرابی گلستان
من و شور و شین قُمری که به باغ و راغ دارد
من و قاتل جفاکار تو همسفر چو طوطی
که مدام همنشینی چو کلاغ و زاغ دارد
شرر غم تو در منطق «مفتقر» نگنجد
چه کند رسول دل؟ معذرت از بلاغ دارد
________________________________
1. اشاره به سخن خداوندی: «وَ ما عَلَی الرَّسولِ إلّا البَلاغ المُبین». نور: 55 و عنکبوت: 19.
2. در اصل: ذیل این مرثیه تاریخ محرّم 1359 دیده میشود.